سخنران و منبری

منبری و سخنران و روضه خون جهت هیت و مسجد

سخنران و منبری

منبری و سخنران و روضه خون جهت هیت و مسجد

مگر لعن کردن بد نیست، پس چرا در زیارت عاشورا این همه لعن وجود دا


نظر به این که این شبهه بسیار شایع شده است باید به سه نکته‌ی بسیار مهمی که در ذیل به صورت خلاصه اشاره می‌گردد، توجه شود:


نکته‌ اول – چه کسی گفته که مطلق لعن کردن بد است؟! این انحراف را دشمنان اسلام شایع کردند تا کسی با لعن کردن دشمنان خدا، رسول (ص)، اهل بیت (ع) و اسلام و مسلمین، بغض آنها را در دل و کلام نپروراند، علیه ظالمین روشنگری و ضد تبلیغ صورت نپذیرد و لعن معاویه و یزید دیروز به «مرگ بر آمریکا، انگلیس و اسرائیل امروز نیانجامد»، تا آنها بتوانند راحت‌تر به ظلم و جنایات خود ادامه دهند.

خداوند متعال خود در قرآن کریم نه تنها کفار، منافقین و حتی دروغ‌گویان [کاذبین] را لعن کرده است، بلکه به لعن کردن انبیای الهی نیز تصریح نموده است، به ویژه لعن کفار بنی‌اسرائیل:

«لُعِنَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ بَنی‏ إِسْرائیلَ عَلى‏ لِسانِ داوُدَ وَ عیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ» (المائده، 78)

ترجمه: از بنى اسرائیل آنان که کافر شدند بزبان داود و عیسى بن مریم لعنت و نفرین شدند. و این براى همان عصیانى بود که ورزیدند و اصولا مردمى تجاوز پیشه بودند.

خداوند متعال حتی راجع به کسانی که پس از ایمان کافر می‌شوند [مانند همان اقوامی که به رغم ادعا مسلمانی، اهل بیت(ع) را کشتند، یا امروز مثل حکام عرب کمر به قتل مسلمین بسته‌اند] به لعنت خدا، ملائک و همه‌ی انسان‌ها اشاره می‌نماید و این لعنت را جزای آنها می‌شمارد – یعنی می‌فرماید نه تنها مردم آنها را لعنت می‌کنند، بلکه این دعای آنها مستجاب است و به عذابشان افزوده می‌گردد:

«أُوْلَئکَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ الْمَلَئکَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ» (آل عمران، 87)

ترجمه: آنها جز ایشان است که نفرین خدا و فرشتگان و مردم، همه، بر آنها باشد.

«إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعینَ» (البقره، 161)

ترجمه: همانا کسانى که کافر شده و در حال کفر مردند لعنت خدا و ملائکه و همه مردم شامل حال ایشان است‏. (دقت شود که این لعنت کردن به مسلمین یا شیعیان اختصاص نیافته است، بلکه می‌فرماید جمیع انسان‌ها آنها را لعنت می‌کنند).

نکته‌ی اول – لعنت، فحش یا ناسزا نیست. بلکه به معنای «دور از رحمت» است. بدیهی است که آدمیان را می‌توان از این لحاظ به دو دسته تقسیم نمود: یا در ظل رحمت الهی قرار دارند و یا دور شده از رحمت و «ملعون» هستند. و مهم است که انسان بداند چه کسانی با چه ویژگی‌های در ظل رحمت هستند و چه کسانی ملعون؟ تا نسبت به هر ظالمی نگویند: از کجا معلوم، شاید او هم به بهشت رود؟ این خرافه‌ها القائات شیطانی حکام جور و مفسدین و نفی مسلمات دین است.

نکته‌ی سوم و حایز اهمیت – زیارت عاشورا، صرفاً زیارت امام حسین علیه‌السلام نیست، بلکه زیارت و حضور و در محضر ایشان در روز عاشورا و صحنه‌ی کربلا است. فرق دارد که مسلمان در حال آرامش و در مکه و مدینه و ... خدمت امامی برسد یا در میدان جنگ. زیارت عاشورا، زیارت امام در میدان جنگ است.

بدیهی است وقتی مسلمان در میدان جنگ در محضر امام (ع) قرار می‌گیرد، باید سریع جهت خود را مشخص و اعلام مواضع کند و بیان دارد که بر مبنای چه شناخت و اعتقادی، در کدام جبهه قرار دارد؟ لذا اگر دقت کنیم، متوجه می‌شویم که زیارت عاشورا، سراسر اعلام مواضع خودمان به حضرت امام (ع) است. می‌گوییم: «انی اتقرب» یا «لعنة الله منی» و ... .

در این زیارت دوست شناسی و دشمن‌سناسی «تولی و تبری» خودمان را به حضرت امام (ع) اعلام می‌داریم و بیان می‌نماییم که چه کسانی را در «ظل رحمت الهی»، یعنی هدایت شده و هدایت کننده – و چه کسانی را دور از رحمت، یعنی منحرف و منحرف کننده «ملعون» می‌شناسیم.

در این زیارت حتی به بصیرت و عمق دشمن‌شناسی خود اذعان می‌نماییم تا معلوم شود که جهت‌گیری ما از سر احساسات یا عادت یا فرهنگ غالب نیست [که غالباً فرهنگ غالب در دنیا همان فرهنگ یزیدی است]. بلکه از روی شناختی صحیح و اعتقادی راسخ به اسلام ناب می‌باشد.

لذا پس از سلام و جمیع سلام‌ها تا ابد، به آن حضرت عرض می‌کنیم:

«فَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ عَلَیْکُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ وَاَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتى رَتَّبَکُمُ اللَّهُ فیها وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْکُمْ وَلَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدینَ لَهُمْ بِالتَّمْکینِ مِنْ قِتالِکُمْ ...».

یعنی اذعان می‌کنیم که ما نه تنها در دوست شناسی و دشمن‌شناس ظاهر‌نگر و احساساتی و دمدمی و اسیر موج، جوّ و شایعات نیستیم، بلکه کاملاً با بصیرت امور را تعقیب می‌کنیم. لذا ابتدا نه یزید و شمر، بلکه بنیانگذاران جریان انحرافی و پایه‌گذاران ظلم را لعنت می‌کنیم. و ظلم را نیز صرفاً در کشتن، ترور یا قتل عام نمی‌بینیم، بلکه می‌گوییم: ظلم بزرگ‌تر دور کردن شما از مقام و رتبه‌ای [خلافت و حکومت] است که خدا آن را برای شما قرار داده است و نه برای جهال و ظالمین. و در درجه‌ی آخر لعنت می‌کنیم [دور از رحمت می‌شناسیم] کسانی را اقدام به جنگ کردند. و نه تنها آنان را، بلکه هر کس یا جریانی که به آنان کمک کرده است. و اعلام برائت از آنان می‌کنیم و با بیان «الی یوم القیامة» اذعان می‌کنیم که این موضع‌گیری، فقط مخصوص یک حادثه در یک برهه از تاریخ نیست، بلکه همیشگی است.

پاسخ به سوالات مربوط به لعن و نتیجه گیری از آیات و روایات


 

در این قسمت از مقاله به بررسی نتایجی که از روایات اهل سنت به دست می‌آید پرداخته و پنج سوال مهم که در کتب و مقالات اهل سنت ، در مورد لعن مطرح شده است ، پاسخ می‌گوییم :


1- آیا برای ما جایز است کسی را که خدا یا رسول خدا (ص) لعنت فرموده است ، لعنت کنیم ؟ یا این کار تنها برای خدا و حضرت جایز بوده است ؟

2- اگر لعن نکنیم ، ما را به جهنم نمی‌برند ، اما اگر لعن کنیم شاید به جهنم برویم

3- آیا لعن ، تنها به صورت غیر مستقیم ، و به صورت لعن صاحبان صفات ناپسند جایز است و در غیر این صورت حرام ؟

4- آیا روایاتی که می‌گوید «اگر رسول خدا (ص) کسی را لعنت کرده باشند ، و او مستحق لعن نباشد ، این لعن ، تبدیل به رحمت برای او می‌شود» صحیح است؟

5- آیا اگر کسی مورد لعن قرار گیرد فرشتگان از او دفاع می‌کنند ؟

1- آیا برای ما جایز است کسی را که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) لعنت کرده است ، لعنت کنیم؟

گروهی از اهل سنت ادعا می‌کنند ، که اگر خداوند یا رسول خدا (صلى الله علیه وآله) کسی را لعنت کرده باشد، مردم حق لعنت وی را ندارند ؛ زیرا شاید جواز این لعنت فقط مخصوص خدا و رسول خدا (صلى الله علیه وآله)  باشد . و در توجیه این مدعی می‌گویند :

به عنوان مثال وقتی پادشاهی یکی از وزرای خویش را دشنام می‌دهد ، دلیل نمی‌شود که غلامان نیز او را دشنام دهند !

پاسخ:

1-  لعن مردم به معنی درخواست لعنت توسط خداوند است .

همانطور که در ترجمه معنی لعن گذشت ، معنای لعن همان طلب دوری از رحمت خداست ؛ یعنی لعنت کننده از خدا می‌خواهد که شخص لعنت شده را از رحمت خود دور نماید ؛ و با عبارت «اللهم العن فلاناً» و یا  «لعنه الله» یا «لعنة الله علیه» در واقع ، همان دوری از رحمت خداوند را برای او طلب می‌کند .

بنا بر این ، این اشکال تنها در زمانی قابل بررسی است که شخص به دیگری دشنام دهد ؛ یعنی به عنوان مثال چنین اشکال شود که اگر سلطان به وزیر خود دشنام‌ دهد ، شاید برای دیگران مجاز نباشد که به او دشنام دهند ؛  اما آنچه ما در مورد جواز آن در این مقاله سخن می‌گوییم ، لعن است و نه سب !

پس با توجه به معنی لعن ، این اشکال صحت ندارد !

2-  طلب لعنت همه مردم ، برای گروهی از گناهکاران در قرآن و سنت نبوی :

در مواردی از قرآن و سنت به جواز لعن توسط غیر خدا ، تصریح شده است . مانند آیه : «وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» و یا آیه: «لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَائِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ» که نشانگر مشروعیت لعن توسط غیر خداوند است.

خداوند متعال می‌فرماید:

إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولَئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ

سوره بقره آیه 159

کسانی که نشانه های روشن و رهنمودی را که فرستادیم بعد از آنکه برای مردم در کتاب توضیح داده ایم نهفته می دارند ، آنان را خدا لعنت کرده و لعنت‌کنندگان لعنتشان کنند .

و در آیه دیگر می‌فرماید:

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ کُفَّارٌ أُولَئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَائِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ

سوره بقره آیه 161

کسانی که کافر شدند و در حال کفر مردند لعنت خدا و فرشتگان و تمام مردم بر آنان باد.

و هم‌چنین در قرآن کریم آمده است :

 وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ * أُولَئِکَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْمَلَائِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ

سوره آل عمران آیات86 و 87.

و خداوند قوم بیدادگر را هدایت نمی‌کند ؛ آنان سزایشان این است که لعنت خدا و فرشتگان و مردم همگی بر آنان است .

همچنین در صحیح بخاری از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) روایت می‌کند که فرمودند :

فمن أحدث فیها حدثا أو آوى محدثا فعلیه لعنة الله والملائکة والناس أجمعین... ومن والى قوما بغیر إذن موالیه فعلیه لعنة الله والملائکة والناس أجمعین... فمن أخفر مسلما فعلیه لعنة الله والملائکة والناس أجمعین... .

صحیح البخاری ج6 ص2482 ش 6374 کتاب الفرائض باب إثم من تبرأ من موالیه

کسی که در مدینه بدعت گذارد و یا بدعت‌گذار را پناه دهد پس لعنت خدا و ملائکه و همه مردمان بر او باد ؛

وکسی که از بدون اجازه مولای خویش ، مولای دیگری بگیرد لعنت خدا و ملائکه و همه مردمان بر او باد

اگر کسی ذمه (پناه دادن به اهل کتاب) یکی از مسلمانان را بشکند لعنت خدا و ملائکه و همه مردمان بر او باد.

مسلم نیز در صحیح خویش از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) روایت می‌کند که فرمودند :

وَمَنْ ادَّعَى إلى غَیْرِ أبیه أو انْتَمَى إلى غَیْرِ مَوَالِیهِ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَائِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ.

صحیح مسلم  ج 2   ص 994 ش 1370 کتاب الحج باب فضل المدینة

کسی که خود را فرزند غیر پدر خویش نشان دهد و کسی که خود را غلام کسی غیر از مولای خویش معرفی کند لعنت خداوند وملائکه و همه مردمان بر او باد .

حاکم نیشابوری نیز از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) روایت می‌کند که فرمودند :

من سل سخیمته على طریق عامر من طرق المسلمین فعلیه لعنة الله والملائکة والناس أجمعین

المستدرک على الصحیحین ج 1 ص 296 ش 665 کتاب الطهارة (البانی در السلسلة الضعیفة ش 5151 این روایت را ضعیف می داند)

کسی که مدفوع خویش را در راه پر رفت و آمد مسلمانان رها سازد پس لعنت خدا و ملائکه و همه مردمان بر او باد .

متقی هندی نیز در کنزالعمال از حضرت روایت می‌کند که فرمودند :

ألا لعنة الله والملائکة والناس أجمعین على من انتقص شیئا من حقی ، وعلى من أبى عترتی...

کنز العمال  ج 16 ص42 ش 44057

(رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمودند :) لعنت خدا و ملائکه و همه مردمان بر کسی که چیزی از حق من کم گذارد ؛ و کسی که مانع عترت من شود.

3- دستور صریح به لعن برخی از گنهگاران

در روایاتی که اهل سنت نقل کرده‌اند دستور صریح رسول گرامی اسلام (صلى الله علیه وآله) مبنی بر لعن برخی از افراد صادر شده است:

احمد بن حنبل نقل می‌کند:

سمعنا عبد الله بن عمرو یقول سمعت رسول الله  صلى الله علیه وسلم  یقول سیکون فی آخر أمتی رجال یرکبون على السروج کأشباه الرجال ینزلون على أبواب المسجد نساؤهم کاسیات عاریات على رؤوسهم کأسنمة البخت العجاف العنوهن فإنهن ملعونات ...

 مسند أحمد بن حنبل ج2 ص223 ش 7083 مسند عبد الله بن عمر -  المستدرک على الصحیحین ج4 ص483 ش 8346 کتاب الفتن والملاحم- صحیح ابن حبان ج13 ص64 ش 5753 ذکر الاخبار عن وصف النساء اللاتی یستحققن اللعن بأفعالهن (البانی این روایت را در صحیح و ضعیف الجامع الصغیر ش7247 صحیح می داند)

از عبد الله بن عمر شنیدیم که می گفت : رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمودند در آخر الزمان مردانی هستند که سوار بر زین می شوند اما شبیه مردانند !!! در کنار در مساجد منزل می کنند اما همسرانشان پوشیده‌اند و عریان ؛ بر سر ایشان مانند کوهان شتران خراسانی لاغر اندام است ؛ آنها را لعنت کنید ، زیرا  لعنت شده هستند .

از اینکه در روایت ، رسول گرامی اسلام (صلى الله علیه وآله) ، دستور به لعنت این افراد داده و این کار را مبتنی بر ملعون بودن آنها (توسط خداوند) کرده‌اند – و فرموده‌اند آنها را لعنت کنید ،‌زیرا آنها لعنت شده هستند- از این روایت چنین به دست می‌آید که کسی که توسط خداوند لعنت شده است را باید لعنت کرد .

4- لعن توسط رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مجوز لعن برای دیگر افراد :

برخی از فقهای اهل سنت لعن پیامبر گرامی (صلى الله علیه وآله) را دلیل مشروعیت لعن توسط سایر مردم شمرده‌اند ، همانگونه که مسلم در صحیح خود نقل کرده است:

قال خفاف بن إیماء رکع رسول الله  صلى الله علیه وسلم  ثم رفع رأسه فقال وعصیة عصت الله ورسوله اللهم العن بنی لحیان والعن رعلا وذکوان ثم وقع ساجدا قال خفاف فجعلت لعنة الکفرة من أجل ذلک

صحیح مسلم ج1 ص470 ش 679

خفاف بن ایماء (از صحابه) می‌گوید : رسول خدا (صلى الله علیه وآله)  به رکوع رفته و سپس سر خویش را بالا می‌آوردند و می‌فرمودند ... عصیة بر خدا و رسولش سرکشی کرد ؛ خدایا بنی‌لحیان و رعل و ذکوان را لعنت بنما ؛ و سپس به سجده می‌رفتند .

خفاف می گوید لعنت کفار به همین سبب صورت می‌گیرد (که رسول خدا چنین می‌کردند)

خفاف که یکی از صحابه است می گوید چون رسول خدا (صلى الله علیه وآله) این قبایل از کفار را لعنت کرده‌اند ، این عمل رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در نظر صحابه مجوزی برای لعنت کردن آنها است .

5- لعن رسول خدا (صلى الله علیه وآله) الگوی لعن برای مسلمانان

برخی از بزرگان اهل سنت لعن پیامبر گرامی (صلى الله علیه وآله) را  الگوی خود قرار داده و اقدام به لعن نموده‌اند همان گونه که مسلم در صحیح خود آورده است:

عن عبد الله قال لعن الله الواشمات والمستوشمات والنامصات والمتنمصات والمتفلجات للحسن المغیرات خلق الله قال فبلغ ذلک امرأة من بنی أسد یقال لها أم یعقوب وکانت تقرأ القرآن فأتته فقالت ما حدیث بلغنی عنک أنک لعنت الواشمات والمستوشمات والمتنمصات والمتفلجات للحسن المغیرات خلق الله فقال عبد الله وما لی لا ألعن من لعن رسول الله  صلى الله علیه وسلم  وهو فی کتاب الله فقالت المرأة لقد قرأت ما بین لوحی المصحف فما وجدته فقال لئن کنت قرأتیه لقد وجدتیه قال الله عز وجل   وما آتاکم الرسول فخذوه وما نهاکم عنه فانتهوا 

صحیح مسلم ج3 ص1678 ش 2125 کتاب اللباس والزینة باب تحریم فعل الواصلة والمستوصلة والواشمة والمستوشمة والنامصة والمتنمصة والمتفلجات والمغیرات خلق الله- صحیح البخاری ج4 ص1853 ش 4604 کتاب التفسیر باب وما آتاکم الرسول فخذوه و ج5 ص2218 ش 5595 و ص 2219 ش 5599 کتاب اللباس باب المتنمصات

از عبد الله بن مسعود روایت شده است که گفت : خداوند زنی را خالکوبی می‌کند و زنی را که بر بدن وی خالکوبی می‌شود و زنی را که موی صورت زنان دیگر را می‌زداید و زنی که موی صورتش زدوده می‌شود ، و نیز زنی را که دندان‌های خویش را به خاطر زینت اصلاح می‌کند (فاصله بین دندان ها را باز می‌کند) کسی که خلقت خدا را تغییر می‌دهد .

 این خبر به زنی از بنی‌اسد رسید که اهل قرآن بود ؛ به نزد وی آمده و گفت : شنیده‌ام که این زنان را لعنت کرده‌ای ؟ عبد الله بن مسعود پاسخ داد : چرا کسی را که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) لعنت کرده است لعنت ننمایم ؟ و دستور به این کار در قرآن نیز آمده است .

زن سوال کرد در کجای قرآن چنین چیزی آمده است با اینکه من تمامی قرآن را خوانده‌ام اما این را (که هر که را که رسول خدا لعنت کرد ، لعنت کنید) در آن نیافته‌ام ؟

گفت : آن را خوانده‌ای و در کتاب خدا دیده‌ای ؛ خداوند فرموده است «هر چه رسول خدا (صلى الله علیه وآله) برای شما آورد آن را بگیرید و هرچه از آن نهی کرد پس از آن پرهیز کنید»

این روایت در صحیح بخاری نیز آمده است:

عن عبد الله لعن الله الواشمات والمستوشمات والمتنمصات والمتفلجات للحسن المغیرات خلق الله تعالى ما لی لا العن من لعن النبی صلى الله علیه وسلم... .

صحیح البخاری ج 7 ص 62.

از عبد الله بن مسعود روایت شده است که خدا لعنت کند ... چرا من کسانی را که رسول خدا‌(صلى الله علیه وآله) لعنت فرموده‌اند ، لعنت نکنم ؟

در روایت دیگر آمده:

عن ابن مسعود رضی الله عنه ... ما لی لا العن من لعنه رسول الله صلى الله علیه وسلم.

صحیح البخاری ج 7 ص 63

از ابن مسعود روایت شده است که ....چرا کسی را که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) لعنت فرموده‌اند ، لعنت نکنم ؟

این روایات دلالت می‌کند که صحابه ، لعن پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) را دلیل و مجوز لعن خویش قرار می‌دادند.

2- اگر لعن نکنیم ، ما را به جهنم نمی‌برند ، اما اگر لعن کنیم شاید به جهنم برویم :

عده‌ای از اهل سنت ، بعد از اثبات جواز لعن ، می‌گویند اگر ما در مورد لعن گناهکاران ، سکوت کنیم ، ما را به جهنم نمی‌برند ؛ اما اگر کسی را لعنت کنیم ، شاید به خاطر همین لعنت به جهنم برویم !

پاسخ :

1- خداوند دستور داده است که به تمامی سنت‌های رسول گرامی اسلام (صلى الله علیه وآله) عمل کنیم ؛ و لعن یکی از سنن رسول خدا (صلى الله علیه وآله) است.

خداوند متعال در قرآن می‌فرماید :

... وَمَا آَتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا ...

سوره حشر آیه 7

و آنچه را پیامبر (صلى الله علیه وآله) برای شما آورد ، پس بگیرید و از آنچه شما را باز داشت ، باز ایستید .

همانطور که در بحث قبل نیز گفته شد ، طبق روایت صحیحین ، صحابه این آیه را در باب لعن تطبیق کرده و گفته‌اند اگر رسول خدا (صلى الله علیه وآله) کسی را لعنت کرد ، بر ما نیز لازم است که او را لعنت کنیم :

فقال عبد الله وما لی لا ألعن من لعن رسول الله  صلى الله علیه وسلم  وهو فی کتاب الله فقالت المرأة لقد قرأت ما بین لوحی المصحف فما وجدته فقال لئن کنت قرأتیه لقد وجدتیه قال الله عز وجل وما آتاکم الرسول فخذوه وما نهاکم عنه فانتهوا 

صحیح مسلم ج3 ص1678 ش 2125 کتاب اللباس والزینة باب تحریم فعل الواصلة والمستوصلة والواشمة والمستوشمة والنامصة والمتنمصة والمتفلجات والمغیرات خلق الله- صحیح البخاری ج4 ص1853 ش 4604 کتاب التفسیر باب وما آتاکم الرسول فخذوه و ج5 ص2218 ش 5595 و ص 2219 ش 5599 کتاب اللباس باب المتنمصات

عبد الله بن مسعود گفت : چرا کسی را که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) لعنت کرده است لعنت ننمایم ؟ و دستور به این کار در قرآن نیز آمده است .

زن سوال کرد در کجای قرآن چنین چیزی آمده است با اینکه من تمامی قرآن را خوانده‌ام اما این را (که هر که را که رسول خدا لعنت کرد ، لعنت کنید) در آن نیافته‌ام ؟

گفت : آن را خوانده‌ای و در کتاب خدا دیده‌ای ؛ خداوند فرموده است «هر چه رسول خدا (صلى الله علیه وآله) برای شما آورد آن را بگیرید و هرچه از آن نهی کرد پس از آن پرهیز کنید»

این روایت در صحیح بخاری نیز آمده است:

عن عبد الله لعن الله الواشمات والمستوشمات والمتنمصات والمتفلجات للحسن المغیرات خلق الله تعالى ما لی لا العن من لعن النبی صلى الله علیه وسلم... .

صحیح البخاری ج 7 ص 62.

از عبد الله بن مسعود روایت شده است که خدا لعنت کند ... چرا من کسانی را که رسول خدا‌(صلى الله علیه وآله) لعنت فرموده‌اند ، لعنت نکنم ؟

در روایت دیگر آمده:

عن ابن مسعود رضی الله عنه ... ما لی لا العن من لعنه رسول الله صلى الله علیه وسلم.

صحیح البخاری ج 7 ص 63

از ابن مسعود روایت شده است که ....چرا کسی را که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) لعنت فرموده‌اند ، لعنت نکنم ؟

استشهاد صحابه ، به این آیه ، نشانگر این است که لعن یکی از اوامری است که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) ما را بدان مامور ساخته است .

2- طبق دستور رسول خدا (صلى الله علیه وآله) هر کس را که ملعون است ، باید لعن کرد .

احمد بن حنبل با سند صحیح از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) نقل می‌کند که فرمودند :

سیکون فی آخر أمتی رجال یرکبون على السروج کأشباه الرجال ینزلون على أبواب المسجد نساؤهم کاسیات عاریات على رؤوسهم کأسنمة البخت العجاف العنوهن فإنهن ملعونات ...

 مسند أحمد بن حنبل ج2 ص223 ش 7083 مسند عبد الله بن عمر -  المستدرک على الصحیحین ج4 ص483 ش 8346 کتاب الفتن والملاحم- صحیح ابن حبان ج13 ص64 ش 5753 ذکر الاخبار عن وصف النساء اللاتی یستحققن اللعن بأفعالهن (البانی این روایت را در صحیح و ضعیف الجامع الصغیر ش7247 صحیح می داند)

در آخر الزمان مردانی هستند که سوار بر زین می شوند اما شبیه مردانند !!! در کنار در مساجد منزل می کنند اما همسرانشان پوشیده‌اند و عریان ؛ بر سر ایشان مانند کوهان شتران خراسانی لاغر اندام است ؛ آنها را لعنت کنید ، زیرا  لعنت شده هستند .

از اینکه در روایت ، رسول گرامی اسلام (صلى الله علیه وآله) ، دستور به لعنت این افراد داده و این کار را مبتنی بر ملعون بودن آنها (توسط خداوند) کرده‌اند - و فرموده‌اند آنها را لعنت کنید ،‌زیرا آنها لعنت شده هستند- از این روایت چنین به دست می‌آید که کسی که مستحق لعن باشد را باید لعنت کرد ؛ نه اینکه لعن یک عمل جایز است !

علاوه بر این ، این روایت به صورت امر آمده است و امر ظاهر در وجوب است ؛ یعنی لعن نه تنها مستحب است ، بلکه یکی از واجبات است و در صورت ترک واجبات ، شخص جهنمی است .

همچنین حتی اگر این روایت را حمل بر استحباب کنیم (اگر چه ظاهر روایت ، با این حمل مخالف است) باز طبق نظر علمای شیعه و سنی ، ترک یک مستحب ، و حتی یک مباح و مخالفت با آن جایز نیست ! و حتی تارک سنت از روی مخالفت را مستحق عقاب می‌دانند .

ابن خزیمه ، روایت متواتر «النکاح سنتی ... فمن رغب عن سنتی فلیس منی» را که علمای شیعه و سنی نقل کرده‌اند که  با عنوان ذیل نقل می‌کند :

باب التغلیظ فی ترک سنة النبی صلى الله علیه وسلم رغبة عنها وجائز أن یسمى تارک السنة عاصیا إذا ترکها رغبة عنها

صحیح ابن خزیمة  ج 3   ص 258 ش 2024 باب 99 ، اسم المؤلف:  محمد بن إسحاق بن خزیمة أبو بکر السلمی النیسابوری الوفاة: 311 ، دار النشر : المکتب الإسلامی - بیروت - 1390 - 1970 ، تحقیق : د. محمد مصطفى الأعظمی

باب شدت عقوبت کسی که سنت رسول خدا (صلى الله علیه وآله) را به خاطر رویگردانی از آن ، ترک کند ؛ و کسی که سنت را با رویگردانی از آن ترک کند (نه ترک به صورت اتفاقی) ، گناهکار است .

و همانطور که در این مقاله نیز ثابت شد ، و این روایت نیز به خوبی بیانگر آن است ، لعن ، یکی از سنت‌های ثابته رسول خدا (صلى الله علیه وآله) و چیزی است که ما را به آن مامور کرده‌اند ؛ و ترک آن به خاطر رویگردانی از آن ، گناه و موجب عقاب است ! یعنی دقیقا عکس آنچیزی که در متن سوال مطرح شده است ، که لعن ممکن است موجب جهنمی شدن شود !

3- آیا لعن ، تنها به صورت غیر مستقیم ، و به صورت لعن صاحبان صفات ناپسند جایز است و در غیر این صورت حرام ؟

عده‌ای از اهل سنت می‌گویند لعن کردن تنها در زمانی جایز است که یا علم داشته باشی که شخص با کفر از دنیا رفته است ؛ مانند ابو لهب ؛ و یا وی را با صفت لعن نمایی ، مثلا بگویی خداوند دزد را لعنت کند ؛ زیرا اگر کسی را به طور معین لعن نمایی شاید آن فرد توبه کرده و با اسلام از دنیا برود و این لعن دامنگیر خود شما شود ؛ اما اگر وی را با صفت لعن کنی در واقع صاحب آن صفت را لعنت کرده‌ای ؛ پس لعن اگر شامل وی نشود شامل دیگرانی که این صفت را دارند شده و به شما کاری نخواهد داشت .

اگر کسی را لعن کنی که مستحق لعن نباشد ، لعن به تو باز می‌گردد !

دلیل این نظر اهل سنت ، روایتی است که در کتب مختلف ذکر شده و اهل سنت ، سند آن را نیز صحیح می‌دانند :

سمعت أَبَا الدَّرْدَاءِ یقول قال رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم إِنَّ الْعَبْدَ إذا لَعَنَ شیئا صَعِدَتْ اللَّعْنَةُ إلى السَّمَاءِ فَتُغْلَقُ أَبْوَابُ السَّمَاءِ دُونَهَا ثُمَّ تَهْبِطُ إلى الأرض فَتُغْلَقُ أَبْوَابُهَا دُونَهَا ثُمَّ تَأْخُذُ یَمِینًا وَشِمَالًا فإذا لم تَجِدْ مَسَاغًا رَجَعَتْ إلى الذی لُعِنَ فَإِنْ کان لِذَلِکَ أَهْلًا وَإِلَّا رَجَعَتْ إلى قَائِلِهَا.

سنن أبی داود  ج 4   ص 277 ش 4905 باب فی اللعن (البانی این روایت را در صحیح و ضعیف سنن أبی داود صحیح می داند)

از ابو درداء شنیدم که می‌گفت : رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمودند : بدرستیکه اگر بنده ، چیزی را لعنت کند ، لعنت به آسمان می‌رود پس درهای آسمان بسته شده و راه وی را می‌بندند ؛ سپس به زمین می‌آید ، درهای زمین نیز به روی او بسته می‌شود ؛ پس به راست و چپ می‌رود اما راهی پیدا نمی‌کند ؛ پس به سوی کسی می‌رود که لعنت شده است ، اگر وی صلاحیت لعن را داشت (به او می‌خورد) و اگر نداشت به کسی که لعنت کرده است باز می‌گردد .

کلام ابن حجر :

ابن حجر از همین روایت استفاده کرده و می‌گوید حتی لعنت کردن یزید نیز جایز نیست ! زیرا شاید یزید توبه کرده و با ایمان از دنیا رفته باشد !

ثم محل حرمة اللعن إن کان لمعین فالمعین لا یجوز لعنه وإن کان فاسقا کیزید بن معاویة رضی الله عنه أو ذمیا حیا أو میتا ولم یعلم موته على الکفر لاحتمال أنه یختم له أو ختم له بالإسلام بخلاف من علم موته على الکفر کفرعون وأبی جهل وأبی لهب ونظرائهم

وأما ما وقع لبعضهم من لعن یزید فهو تهور بناء على القول بإسلامه وهو الظاهر ودعوى جمع أنه کافر لم یثبت ما یدل علیها بل أمره بقتل الحسین لم یثبت أیضا ولهذا أفتى الغزالی بحرمة لعنه أی وإن کان فاسقا سکیرا متهورا فی الکبائر بل فواحشها

الزواجر  ج 2   ص 638

لعن زمانی حرام است که در مورد شخص معینی باشد ؛ شخص معین لعنش جایز نیست حتی اگر فاسق باشد ؛ مانند یزید بن معاویه ؛ یا شخص ذمی مسلمان یا مرده !!! که ندانی که بر کفر مرده است ، زیرا احتمال دارد که عاقبت کار او اسلام بوده است ؛ به خلاف کسی که می دانی بر کفر مرده است ، مانند فرعون و ابو جهل و ابو لهب و امثال ایشان .

اما اینکه عده‌ای یزید را لعنت می‌کنند ، این‌کار ، بنا بر قول به اسلام یزید ، بی‌باکی است !!! و به همین سبب غزالی حکم به حرمت لعن یزید داده است ، با اینکه وی فاسق بی‌باک در مورد کبائر و فواحش بود !!!

پاسخ :

1- رسول خدا (صلى الله علیه وآله) عده‌ای را با نام و به صورت مستقیم لعنت کرده‌اند !

همانطور که گذشت رسول خدا (صلى الله علیه وآله) چندین شخص و قبیله را به صورت معین و مستقیم لعنت کرده‌اند ؛ این کار ایشان طبق مبانی اهل سنت دلالت بر حلیت لعن افرادی دارد که احتمال دارد مسلمان مرده بمیرند ! . حتی در بعضی موارد رسول خدا (صلى الله علیه وآله) می‌فرمایند : من می‌خواهم او را چنان لعنت کنم که در قبر نیز همراه وی باشد !!!

عن أبی الدَّرْدَاءِ عن النبی صلى الله علیه وسلم أَنَّهُ أتى بِامْرَأَةٍ مُجِحٍّ على بَابِ فُسْطَاطٍ فقال: لَعَلَّهُ یُرِیدُ أَنْ یُلِمَّ بها؟ فَقَالُوا: نعم. فقال رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم: لقد هَمَمْتُ أَنْ أَلْعَنَهُ لَعْنًا یَدْخُلُ معه قَبْرَهُ کَیْفَ یُوَرِّثُهُ وهو لَا یَحِلُّ له کَیْفَ یَسْتَخْدِمُهُ وهو لَا یَحِلُّ له

صحیح مسلم ج 2 ص 1065 ش 1441 کتاب النکاح بَاب تَحْرِیمِ وَطْءِ الْحَامِلِ الْمَسْبِیَّةِ

از ابودرداء از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) روایت شده است که در راه به کنیزی حامله برخوردند که در کنار در خیمه ای بود ؛ پس فرمودند : ظاهرا صاحب این کنیز با وی نزدیکی کرده است ؟ گفتند : آری .

پس رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمودند : قصد کرده ام او را چنان لعنت کنم که لعنت من با وی داخل در قبرش شود ؛ چگونه (با این زن کنیز بدون استبراء نزدیکی کرده است ؟ شاید این کودک فرزند وی نباشد ولی وی آن را فرزند خود به حساب آورد ) به وی ارث دهد ؟ با اینکه (شاید) او فرزند وی نیست ؛ و چگونه می خواهد آن فرزند را به کارگیرد ؛ (شاید وی فرزند وی باشد و) به کار گرفتن وی برای او جایز نباشد !!!

جواب اهل سنت : رسول خدا (صلى الله علیه وآله) علم غیب داشته است !!! و می‌دانسته که ایشان بی‌ایمان می‌میرند !

ابن حجر در رد این جواب شیعه می‌گوید :

وأما الذین لعنهم رسول الله صلى الله علیه وسلم بأعیانهم فهم ما تضمنه قوله علیه الصلاة والسلام اللهم العن رعلا وذکوان وعصیة عصوا الله ورسوله فهذه ثلاث قبائل من قبائل العرب لکن یجوز أنه صلى الله علیه وسلم علم موتهم أو موت أکثرهم على الکفر فلم یلعن إلا من علم موته علیه

الزواجر  ج2 ص 640

اما کسانی که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) آنها را با نام لعنت کرده است ، قبایل رعل و ذکوان و عصیه است که بر رسول خدا (صلى الله علیه وآله) سرکشی کردند ؛ این سه قبیله از قبائل عرب بودند ؛ اما ممکن است که رسول خدا‌(صلى الله علیه وآله) می‌دانست که همه آنها یا بیشترشان کافر خواهند مرد ؛ به همین سبب تنها کسانی را لعنت کرده است که می‌دانست کافر می‌میرد!!!

پاسخ به توجیهات ابن حجر :

ا. عموم اهل سنت علم غیب را حتی برای رسول خدا (صلى الله علیه وآله) قبول ندارند !

این پاسخ طبق مبانی اهل سنت واضح البطلان بوده و احتیاجی به رد ندارد ؛ جالب است کسانی که ادعای جمود بر لفظ و امتناع علم غیب را دارند ، در این مورد دست از هر دو ادعا برداشته و می‌گویند : مقصود همه قبیله نبوده است و رسول خدا (صلى الله علیه وآله) تنها کسانی را لعنت کرده‌اند که بر کفر می میرند ؛ و نیز می‌گویند رسول خدا (صلى الله علیه وآله) می‌دانسته که همه و یا بیشتر ایشان بر کفر می‌میرند!!!

ب. آیا اصحابی که به صورت مستقیم مورد لعن رسول خدا (صلى الله علیه وآله) واقع شده‌اند نیز کافر مرده‌اند ؟

در بخش لعن در لسان رسول گرامی اسلام (صلى الله علیه وآله) مواردی گذشت که به اقرار اهل سنت ، رسول خدا (صلى الله علیه وآله) یک صحابی را به نام و به صورت مشخص لعن کرده‌اند ! آیا ابن حجر می‌تواند در پاسخ به لعن این افراد ادعا کند که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) می‌دانسته‌اند که این افراد کافر می‌میرند ؟!

2- صحابه افراد معینی را لعنت کرده‌اند :

بر فرض که کلام اهل سنت را در مورد علم غیب رسول خدا (صلى الله علیه وآله) با وجود مخالفت آن با مبانی آنها و نیز با غض نظر از اشکالات دیگر ، چون موافق نظر ما است قبول کردیم ؛ اما در مورد کسانی که صحابه آنها را لعنت کرده‌اند چه پاسخی می‌خواهند بدهند ؟

آیا صحابه نیز علم غیب داشته‌اند که طرف مقابل آنها با کفر از دنیا خواهد رفت ؟ مخصوصا در مواردی که شخص لعنت شده ، خود از صحابه است ،‌ اشکال دو چندان می‌شود .

3- اگر لعن به صاحبش برمی‌گردد ، چرا اهل سنت ، شیعه را از لعن منع می‌کنند ؟

اگر واقعا اهل سنت اعتقاد دارند که لعن خلفا ، به این خاطر که آنها در مرتبه والای دیانت بوده‌اند شامل حال آنها نمی‌شود ، پس باید بگویند که این لعن به شیعه باز می‌گردد ؛ و دیگر نباید نگران باشند ؛ زیرا این کار شیعه سبب دوری شیعه (که در نظر اهل سنت دشمنان اسلام هستند ) از خدا و رحمت واسعه او می‌گردد ؛ لذا نباید اهل سنت نگران باشند!

4- آیا روایاتی که می‌گوید «اگر رسول خدا (صلى الله علیه وآله) کسی را لعنت کرده باشند ، و او مستحق لعن نباشد ، این لعن ، تبدیل به رحمت برای او می‌شود» صحیح است ؟

در صحیح مسلم در کتاب البر والصلة والآداب بابی با این عنوان ذکر کرده است که :

بَاب من لَعَنَهُ النبی صلى الله علیه وسلم أو سَبَّهُ أو دَعَا علیه وَلَیْسَ هو أَهْلًا لِذَلِکَ کان له زَکَاةً وَأَجْرًا وَرَحْمَةً

باب در مورد کسی که رسول خدا (صلى الله علیه وآله)او را لعنت کرده است یا دشنام داده است یا او را نفرین کرده است در حالیکه آن شخص سزاوار این لعن و دشنام و نفرین نبوده است ، این لعن برای او پاک شدن از گناهان و پاداش و رحمت است !!!

و سپس 13 روایت با همین مضمون نقل می‌کند !!! که به عنوان نمونه به یک روایت اشاره می کنیم :

عن أبی هُرَیْرَةَ قال قال رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم اللهم إنما أنا بَشَرٌ فَأَیُّمَا رَجُلٍ من الْمُسْلِمِینَ سَبَبْتُهُ أو لَعَنْتُهُ أو جَلَدْتُهُ فَاجْعَلْهَا له زَکَاةً وَرَحْمَةً

صحیح مسلم  ج 4   ص 2007

از ابوهریره روایت شده است که گفت : رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمودند : خدایا من انسانی هستم ؛ پس هرزمان که یکی از مسلمانان را دشنام دادم یا لعن کردم و یا او را شلاق زدم پس این کار را برای او پاک شدن و رحمت قرار بده !!!

آیا این روایات صحیح است ؟

پاسخ :

در این روایت مطلبی آمده است که خود اهل سنت در تفسیر آن عاجز مانده‌اند ؛ و آن اتهام رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به دشنام و و بد دهانی به برخی از اصحاب ، آن هم به صورت بی‌مورد بوده است !!! زیرا در روایت گفته است که «لعنه أو سبه» و قطعا کلمه «سب» که در این جمله آمده است به معنی نفرین نیست و به معنی دشنام است ؛ جالب اینجاست که در انتهای این باب ، روایت نفرین رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در مورد معاویه را نقل می‌کند و چنین وانمود می‌سازد که چون معاویه مستحق این نفرین نبوده است ، در واقع رحمتی برای معاویه است !!!

و حتی عده‌ای از اهل سنت که برای معاویه فضیلتی صحیح سراغ ندارند ، نفرین رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در مورد وی را رحمتی برای او می‌دانند !!!

ولهذا لما ذکر مسلم فی ( صحیحه ) فی فضل معاویة أورد أولا هذا الحدیث ثم أتبعه بحدیث ( لا أشبع الله بطنا ) فیحصل منها مزیة لمعاویة رضی الله عنه

فصول من السیرة ابن کثیر  ج 1   ص 304

و به همین جهت مسلم در صحیح خویش ، برای فهماندن فضیلت معاویه این روایت (که نفرین رسول خدا رحمت است) را آورده است و سپس در ادامه آن روایت نفرین معاویه را می‌آورد ؛ به همین سبب برای معاویه فضیلتی دوچندان از این روایت به دست می‌آید!!!

کسی که تمام سخنان او از وحی است و موصوف به خلق عظیم ، به ناحق کسی را نفرین نمی‌کند!

 ما شیعیان اصل این مطلب را مخالف نص صریح قرآن می‌دانیم ؛ زیرا خداوند قرآن کریم ، می‌فرماید تمامی افعال ، حرکات و سخنان رسول خدا (صلى الله علیه وآله) از وحی است ؛ همچنین  در  قرآن کریم آن حضرت را موصوف به خلق عظیم می‌داند ! آیا می‌توان تصور کرد که چنین کسی از روی عصبانیت و خشم ، کسی را که مستحق نیست ، دشنام دهد یا نفرین کند ؟!

آیه « وَإِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ »

خداوند در قرآن کریم می‌فرماید :

وَإِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ

 سوره قلم آیه 4

و راستی که تو را خویی والاست .

و کسی که در قرآن به صفت «خلق عظیم» موصوف شده است ، هرگز دچار چنین لغزشی در گفتار نخواهد شد .

همانگونه که قبلا  نیز اشاره کرده‌ایم ، قرطبی در تفسیر این آیه شریفه می‌گوید :

وحقیقة الخلق فی اللغة : هو ما یأخذ به الإنسان نفسه من الأدب یسمى خلقا لأنه یصیر کالخلقة فیه ... وسئلت أیضا عن خلقه علیه السلام فقرات قد أفلح المؤمنون إلى عشر آیات وقالت : ما کان أحد أحسن خلقا من رسول الله (ص) ما دعاه أحد من الصحابة ولا من أهل بیته إلا قال لبیک ولذلک قال الله تعالى وإنک لعلى خلق عظیم ولم یذکر خلق محمود إلا وکان للنبی (ص) منه الحظ الأوفر ... وقد روى عنه علیه السلام أنه قال : أدبنی ربی تأدیبا حسنا إذ قال : خذ العفو وأمر بالعرف وأعرض عن الجاهلین فلما قبلت ذلک منه قال : إنک لعلى خلق عظیم

الجامع لأحکام القرآن  (تفسیر القرطبی ج18 ص227 )، اسم المؤلف:  أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاری القرطبی ، دار النشر : دار الشعب - القاهرة

حقیقت کلمه «خلق» در لغت آن آدابی است که انسان نفس خویش را به آن وادار می کند ، زیرا شبیه خلقت انسان می گردد .

از عائشه در مورد اخلاق رسول خدا (صلى الله علیه وآله)‌ سوال شد ، در پاسخ خواند «قد أفلح المومنون» تا ده آیه و سپس گفت : هیچ کس ، مانند اخلاق نیک پیامبر (صلى الله علیه وآله)‌ نداشت ؛ هیچ کس او را نخواند مگر اینکه اجابت کرد ، و به همین سبب بود که خداوند به او فرمود «وانک لعلی خلق عظیم» ؛ هیچ اخلاق نیکی نیست مگر آنکه پیامبر در آن از همه بیشتر سهم دارد ... از آن حضرت روایت شده است که فرمود : خداوند مرا به نیکی ادب نمود و به من گفت «بخشش را در کارگیر و به نیکی دستور بده و از جاهلان رویگردان باش» ، وقتی این دستور الهی را قبول نمودم ، به من فرمود «وانک لعلی خلق عظیم»

آیا می شود ادعا کرد که چنین شخصی که در مکارم انسانی گوی سبقت را از همگان ربوده است ، بد دهانی نموده و دشنام دهد ؟

آیات « وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى ٭ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى »

وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى ٭ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى

سوره نجم آیات 3 و 4

و از سر هوس سخن نمی گوید ؛ سخن او به جز وحیی که فرستاده می شود نیست .

در این زمینه که تمامی سخنان رسول خدا (صلى الله علیه وآله) از وحی است ، در کتب اهل سنت روایات فراوان با سند صحیح نقل شده است .

رسول خدا (صلى الله علیه وآله)‌ : هرآنچه در هنگام خشم یا رضا بگویم ، حق است .

بسیاری از علمای اهل سنت با مضامین مشابه از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) روایت کرده‌اند که آن حضرت فرمودند من هرچه در زمان غضب و رضا بگویم ، همه از خدا است .

أخبرنا أبو عمرو عثمان بن أحمد بن السماک ببغداد ثنا عبد الرحمن بن محمد بن منصور الحارثی ثنا یحیى بن سعید وحدثنا أبو بکر بن إسحاق الفقیه واللفظ له ثنا أبو المثنى ثنا مسدد ثنا یحیى عن عبید الله بن الأخنس عن الولید بن عبد الله عن یوسف بن ماهک عن عبد الله بن عمر قال کنت أکتب کل شیء أسمعه من رسول الله صلى الله علیه وسلم وأرید حفظه فنهتنی قریش وقالوا تکتب کل شیء تسمعه من رسول الله صلى الله علیه وسلم ورسول الله صلى الله علیه وسلم بشر یتکلم فی الرضا والغضب قال فأمسکت فذکرت ذلک لرسول الله صلى الله علیه وسلم فقال أکتب فوالذی نفسی بیده ما خرج منه إلا حق وأشار بیده إلى فیه رواة هذا الحدیث قد احتجا بهم عن آخرهم غیر الولید هذا وأظنه الولید بن أبی الولید الشامی فإنه الولید بن عبد الله وقد علمت على أبیه الکتبة فإن کان کذلک فقد احتج مسلم به

المستدرک على الصحیحین ج 1   ص 187 ش 359 ، اسم المؤلف:  محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری الوفاة: 405 هـ ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : مصطفى عبد القادر عطا

مصنف ابن أبی شیبة  ج 5   ص 313 ش 26428 ، اسم المؤلف:  أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی الوفاة: 235 ، دار النشر : مکتبة الرشد - الریاض - 1409 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : کمال یوسف الحوت

مسائل الإمام أحمد روایة ابنه أبی الفضل صالح  ج 2   ص 372 ش 1033 ، اسم المؤلف:    الوفاة: 266هـ ، دار النشر : الدار العلمیة - الهند - 1408هـ- 1988م

البحر الزخار (مسند البزار)  ج 6   ص 437 ش 2470 ، اسم المؤلف:  أبو بکر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق البزار الوفاة: 292 ، دار النشر : مؤسسة علوم القرآن , مکتبة العلوم والحکم - بیروت , المدینة - 1409 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : د. محفوظ الرحمن زین الله

المحدث الفاصل بین الراوی والواعی ج 1 ص 365 و 366  ، اسم المؤلف:  الحسن بن عبد الرحمن الرامهرمزی الوفاة: 360 ، دار النشر : دار الفکر - بیروت - 1404 ، الطبعة : الثالثة ، تحقیق : د. محمد عجاج الخطیب

از عبد الله بن عمر روایت شده است که من هرآنچه از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) می‌شنیدم ، می‌نوشتم ، و می‌خواستم آن را حفظ کنم ، تا اینکه قریش من را بازداشته و گفتند : هرچیزی را که از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) می‌شنوی می‌نویسی ؟ رسول خدا (صلى الله علیه وآله) انسانی است که در رضا و غضب سخن می‌گوید !

به همین سبب من نیز از نوشتن دست برداشته و این مطلب را به حضرت گفتم .

حضرت فرمودند : بنویس که قسم به خدا جز حق از این بیرون نمی‌آید و با دست خویش به دهانشان اشاره فرمودند .

این روایت را البانی در السلسلة الصحیحة ش 1532 صحیح می‌داند .

رسول خدا (صلى الله علیه وآله)‌ : تنها چیزی را می‌گویم که از غیب بر زبان من انداخته شود .

احمد بن حنبل با چهار سند از ابی‌امامه روایت ذیل را نقل می‌کند :

عن أبی أُمَامَةَ انه سمع رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم یقول لَیَدْخُلَنَّ الْجَنَّةَ بِشَفَاعَةِ رَجُلٍ لیس بنبی مِثْلُ الْحَیَّیْنِ أو مِثْلُ أَحَدِ الْحَیَّیْنِ رَبِیعَةَ وَمُضَرَ فقال رَجُلٌ یا رَسُولَ اللَّهِ أو ما رَبِیعَةُ من مُضَرَ فقال إنما أَقُولُ ما أُقَوَّلُ

مسند أحمد بن حنبل  ج 5   ص 257 ش 22269 و 22270 و ص 261 ش 22304 و ص 267 ش 22351  ، اسم المؤلف:  أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی الوفاة: 241 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - مصر

از ابوامامه روایت شده است که از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) شنیدم که فرمودند : با شفاعت یکی از مردان امت من ، که پیامبر هم نیست ، گروهی مانند دو قبیله ربیعه و مضر وارد بهشت خواهند شد !

شخصی گفت : ای رسول خدا ! می‌دانی ربیعه و مضر چیست ؟!

حضرت فرمودند : من تنها سخنانی را بر زبان می‌آورم که (از غیب) بر زبان من انداخته شود !

این روایت را البانی در صحیح الترغیب والترهیب ، و صحیح و ضعیف جامع صغیر تصحیح کرده است .

صحیح الترغیب و الترهیب ش 3647 ، صحیح و ضعیف الجامع الصغیر ش 9494

هیثمی نیز در مجمع الزوائد روایت را صحیح می‌داند :

رواه أحمد والطبرانی بأسانید ورجال أحمد وأحد اسانید الطبرانی رجالهم رجال الصحیح غیر عبدالرحمن بن میسرة وهو ثقة

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ج 10   ص 381  ، اسم المؤلف:  علی بن أبی بکر الهیثمی الوفاة: 807 ، دار النشر : دار الریان للتراث/‏دار الکتاب العربی - القاهرة , بیروت - 1407

رسول خدا (صلى الله علیه وآله) : من هیچ گاه جز حق نمی‌گویم !

بسیاری از علمای اهل سنت ، از جمله احمد بن حنبل ، بخاری و ترمذی این روایت را از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) نقل کرده‌اند که فرمودند : من هیچ‌گاه جز حق نمی‌گویم !

حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی أبی ثنا یُونُسُ ثنا لَیْثٌ عَن مُحَمَّدٍ عن سَعِیدِ بن أبی سَعِیدٍ عن أبی هُرَیْرَةَ عن رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم انه قال انی لاَ أَقُولُ إِلاَّ حَقًّا قال بَعْضُ أَصْحَابِهِ فَإِنَّکَ تُدَاعِبُنَا یا رَسُولَ اللَّهِ فقال إنی لاَ أَقُولُ إِلاَّ حَقًّا

مسند أحمد بن حنبل  ج 2   ص 340 ش 8462 و ص 360 ش 8708 ، اسم المؤلف:  أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی الوفاة: 241 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة – مصر

الأدب المفرد  ج 1   ص 102 ش 265  ، اسم المؤلف:  محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: 256 ، دار النشر : دار البشائر الإسلامیة - بیروت - 1409 - 1989 ، الطبعة : الثالثة ، تحقیق : محمد فؤاد عبدالباقی

از ابوهریره روایت شده است که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمودند : من هیچ‌گاه جز حق نمی‌گویم ! بعضی از اصحاب عرضه داشتند : ای رسول خدا ! شما گاهی با ما شوخی می‌کنید ! حضرت فرمودند : من هیچ‌گاه جز حق نمی‌گویم !

ترمذی بعد از نقل این روایت می‌گوید :

قال أبو عِیسَى هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ

الجامع الصحیح سنن الترمذی ج 4   ص 357 ش 1990 ، اسم المؤلف:  محمد بن عیسى أبو عیسى الترمذی السلمی الوفاة: 279 ، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت -  - ، تحقیق : أحمد محمد شاکر وآخرون

البانی این روایت را نیز در السلسلة الصحیحة ش 1726 صحیح می‌داند .

نتیجه گیری :

آیا با وجود این همه روایت ، آن‌هم با سند صحیح در نزد اهل سنت ، که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) خود فرموده‌اند من حتی در هنگام غضب ، جز حق نمی‌گویم ، می‌توان به روایاتی که به خاطر ترمیم تعدادی از صحابه جعل شده و سبب کسر شأن رسول خدا (صلى الله علیه وآله) می‌شود ، تمسک کرد ؟! 

توجیه اهل سنت برای این روایات :

عده ای از علمای اهل سنت که حاضر نشدند با این روایت ، مقام رسول خدا (صلى الله علیه وآله) را زیر سوال ببرند برای این روایات توجیهاتی آورده‌اند ؛ نووی مهمترین شارح صحیح مسلم ، در کتاب خویش «شرح النووی على صحیح مسلم  ج 16   ص 152 » دو اشکال در مورد این روایات مطرح می‌کند و سپس به آنها جواب می‌دهد :

الف)‌چگونه رسول خدا (صلى الله علیه وآله) کسی را که مستحق نبوده است ، دشنام داده یا لعن کرده‌اند ؟

ب)‌ آنچه در این روایات آمده است که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مانند سایر مردم غضب می‌گیرد به چه معنی است ؟

اشکال اول :

فان قیل کیف یدعو على من لیس هو بأهل للدعاء علیه أو یسبه أو یلعنه ونحو ذلک فالجواب ما اجاب به العلماء

اگر گفته شود چطور  ممکن است که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) کسی را نفرین کند که سزاوار نفرین و دشنام و لعن نبوده است ، پاسخ ما همان چیزی است که علما گفته‌اند

پاسخ نووی به اشکال اول :

و سپس دو وجه ذیل را مطرح می‌کند :

الف)‌ افراد لعنت شده ، ظاهرا مستحق لعن بوده‌اند ، اما واقعا در نزد خدا مستحق نبوده‌اند !

احدهما أن المراد لیس بأهل لذلک عند الله تعالى وفی باطن الامر ولکنه فی الظاهر مستوجب له فیظهر له صلى الله علیه وسلم استحقاقه لذلک بأمارة شرعیة ویکون فی باطن الامر لیس اهلا لذلک وهو صلى الله علیه وسلم مأمور بالحکم بالظاهر والله یتولى السرائر

مقصود رسول خدا (صلى الله علیه وآله) از کسی که صلاحیت لعن نداشته است ، کسی است که در باطن امر و نزد خداوند صلاحیت لعن را نداشته است ؛ اما به خاطر ادله‌ای شرعی در نزد رسول خدا (صلى الله علیه وآله) ثابت شده است که وی مستحق لعن است ؛ اما با این همه در حقیقت این شخص مستحق لعن نبوده است ؛ و رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مامور به حکم ظاهری هستند و خداوند است که عالم به باطن افراد است .

ب) این جملات ، کلماتی رائج در میان عرب است که مقصود نفرین واقعی نبوده است !

والثانی أن ما وقع من سبه ودعائه ونحوه لیس بمقصود بل هو مما جرت به عادة العرب فی وصل کلامها بلا نیة کقوله تربت یمینک وعقرى حلقی وفی هذا الحدیث لا کبرت سنک وفی حدیث معاویة لا أشبع الله بطنه ونحو ذلک لا یقصدون بشئ من ذلک حقیقة الدعاء

فخاف صلى الله علیه وسلم أن یصادف شئ من ذلک اجابة فسأل ربه سبحانه وتعالى ورغب إلیه فی أن یجعل ذلک رحمة وکفارة وقربة وطهورا وأجرا

وانما کان یقع هذا منه فی النادر والشاذ من الازمان ولم یکن صلى الله علیه وسلم فاحشا ولا متفحشا ولا لعانا ولا منتقما لنفسه

وقد سبق فی هذا الحدیث أنهم قالوا ادع على دوس فقال اللهم اهد دوسا وقال اللهم اغفر لقومی فانهم لا یعلمون والله اعلم

پاسخ دوم :مقصود از دشنام و نفرین همان است که عادت عرب به آن بوده است و آن این است که بی‌جهت در کلام خویش نفرین می‌آوردند ؛ مانند دستت خشک شود و گردنم زده شود و مانند آنچه در این روایات مذکوره آمده است که عمرت دراز مباد و در حدیث معاویه خدا شکمت را سیر نکند و در همه اینها مقصود ، نفرین واقعی نیست !

به همین سبب رسول خدا (صلى الله علیه وآله) ترسیدند که یکی از این نفرین‌ها تحقق پیدا کند ، پس از خداوند خواستند که این نفرین‌ها را رحمت و کفاره و قرب به خدا و پاکی و اجر قرار دهد .

و این نفرین ها از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) بسیار نادر اتفاق می‌افتاد و رسول خدا (صلى الله علیه وآله) بد زبان و بدگو و لعن‌کننده و انتقام‌گیرنده برای خویش نبودند .

و حتی در روایت گذشت که به ایشان گفتند قبیله دوس را نفرین کنید ؛ پس ایشان فرمودند خدایا دوس را هدایت کن ؛ و نیز فرمودند خدایا قوم من را هدایت نما که ایشان نمی‌فهمند .

اشکال دوم :

سپس نووی این اشکال را مطرح می‌کند چطور ممکن است رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مانند سایر انسان‌ها در حال غضب عملی ناپسند انجام دهند ؟

واما قوله صلى الله علیه وسلم ( أغضب کما یغضب البشر ) فقد یقال ظاهره أن السب ونحوه کان بسبب الغضب وجوابه ما ذکره المازری

اما کلام ایشان که فرموده‌اند من مانند سایر انسان‌ها خشمگین می‌شوم ، ظاهر آن این است که دشنام و لعن رسول خدا (صلى الله علیه وآله) از روی خشم ایشان بوده است . جواب این اشکال همان است که مازری نقل کرده است .

پاسخ نووی به اشکال دوم :

قال یحتمل انه صلى الله علیه وسلم أراد أن دعاءه وسبه وجلده کان مما یخیر فیه بین أمرین احدهما هذا الذی فعله والثانی زجره بأمر آخر فحمله الغضب لله تعالى على أحد الامرین المتخیر فیهما وهوسبه أو لعنه وجلده ونحو ذلک ولیس ذلک خارجا عن حکم الشرع والله اعلم

که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) می‌خواستند بگویند که نفرین و دشنام و شلاق زدن ایشان از مواردی است که خداوند در آن ایشان را بین دو کار مخیر کرده است ؛ اما غضب برای خداوند ایشان را به انتخاب دشنام و لعن و شلاق وادار کرده است ؛ و این خشم ایشان خارج از حکم شرع نیست .

خلاصه کلام علمای اهل سنت (به نقل از نووی) در پاسخ به این روایت:

اشکال اول :  آیا رسول خدا (صلى الله علیه وآله) بدون اینکه کسی صلاحیت دشنام داشته باشد او را دشنام می دهند ؟

پاسخ 1) رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مامور به ظاهر بوده‌اند و آن شخص ظاهرا مستحق لعن بوده است .

آن شخص ظاهرا صلاحیت دشنام را داشته است اما واقعا مستحق نبوده است ؛ و رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مامور به ظاهرند . به همین جهت دعا کردند که اگر این شخص مستحق نبوده است لعن ایشان تبدیل به رحمت شود .

پاسخ 2) رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به عادت عرب به طور ناخودآگاه در کلام خویش از دشنام استفاده می کرده‌اند!!!

رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به عادت عرب در کلام خویش در موارد نادر دشنام و سب و لعن را استفاده می کرده‌اند . به همین جهت ترسیدند که مبادا این لعن غیر ارادی اجابت شود پس دعا کردند که تبدیل به رحمت شود .

اشکال دوم : آیا اینکه رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرموده اند من مانند سایر انسان ها خشمگین می شوم نشانگر وقوع دشنام از روی خشم نیست ؟

پاسخ : خشم رسول خدا در راه اجرای احکام الهی بوده است .

 حضرت مخیر بین دو کار بوده‌اند ، دشنام و عکس العملی راحت‌تر ؛ اما خشم برای احکام الهی ایشان را وادار به دشنام دادن شخص کرده است .

تحلیل بخش اول کلام نووی :

نووی ادعا کرده است که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مامور به ظاهر بوده و آن شخص نیز ظاهرا مستحق لعنت بوده است :

اگر این پاسخ « رسول خدا مامور به ظاهر بوده اند و آن شخص ظاهرا مستحق لعن بوده است» صحیح باشد ، نتایج زیر را در پی خواهد داشت که در نظر اهل سنت ، مورد قبول نیست :

ا. مسلمانان می توانند از روی قرائن ظاهری دیگران را لعن کنند

همه مسلمانان می‌توانند از روی قرائن ظاهریه‌ای که از قرآن و سنت به دست می‌آید ، دیگران را ولو به صورت مستقیم لعن کنند ؛ چون با روایات صحاح اهل سنت ثابت شد که اگر رسول خدا (صلى الله علیه وآله) کسی را لعن کرده باشد ، سایر مسلمانان می‌توانند او را لعن کنند ؛ پس وقتی رسول خدا (صلى الله علیه وآله) کسی را که ظاهرا مستحق لعن است ، نفرین می‌نمایند ، این کار برای سایر مسلمانان نیز جایز است .

بنابراین کسی را که یکی از عناوین مطرح شده در ابتدای بحث (حدود صد عنوان در قرآن و سنت رسول خدا) بر وی صدق کند ، جایز است که مورد لعن و نفرین مسلمانان – حتی به صورت مشخص – قرار بگیرد .

ب. لعن باید جزو سنن ثابت در سیره رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به حساب آید

طبق این پاسخ ، نفرین کردن کسانی که ظاهرا مستحق لعن‌اند ، یکی از سنت‌های ثابت در زندگی رسول خدا است ؛ اما با این شرط که قصد داشته باشد اگر آن شخص واقعا مستحق لعن نبود ، لعن برای وی تبدیل به نفرین شود ؛ بنا بر این اگر کسی عده‌ای را لعن کند و همین قصد را داشته باشد ، وی به سنت رسول خدا (صلى الله علیه وآله) عمل کرده است ؛ و این عمل وی موافق سنت رسول خدا است ؛ و نه آنچه اهل سنت ، به عنوان سنت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مطرح می‌کنند !

تحلیل بخش دوم کلام نووی :

این پاسخ که « رسول خدا به عادت عرب به طور ناخودآگاه در کلام خویش از دشنام استفاده می کرده اند» به چند دلیل باطل است :

ا. اگر این مطلب به صورت اتفاقی بود نباید به صورت مستمر تکرار می‌شد

اگر این دشنام‌ها به صورت خاص (و نه به صورت عمومی) به صورت غیر ارادی بوده است چرا لعن و نفرین قبایلی مانند رعل و ذکوان و عصیة یک ماه تمام ادامه پیدا کرد ؟ آنهم در قنوت نماز !!!

عن أَنَسٍ رضی الله عنه قال قَنَتَ النبی صلى الله علیه وسلم بَعْدَ الرُّکُوعِ شَهْرًا یَدْعُو على رِعْلٍ وَذَکْوَانَ وَیَقُولُ عُصَیَّةُ عَصَتْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ

صحیح البخاری  ج 4   ص 1503 ش 3868 کتاب المغازی باب غزوة الرجیع

از انس روایت شده است که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) یک ماه بعد از رکوع نماز قنوت گرفته و رعل و ذکوان را نفرین می‌کردند و می‌گفتند عصیة بر خدا و رسولش سرکشی کرد .

ب. اگر این سخنان بدون قصد نفرین بود پس چرا مستجاب شد ؟

اگر این نفرین به صورت غیر ارادی بوده است ، و رسول خدا دعا فرمودند تا مبادا مستجاب شود ، پس چرا مستجاب شد ؟

اجابت نفرین رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در حق قبایل لحیان ، رعل ، ذکوان و عصیة:

در مورد قبایل لحیان ، رعل ، ذکوان و عصیه آمده است :

ولعن رسول الله  صلى الله علیه وسلم  فی قنوته فی الصلاة من لعن فقال اللهم العن لحیان ورعلا وذکوان وعصیة عصت الله ورسوله فکان ذلک سببا لفنائهم حتى لم یبق منهم أحد

شرح مشکل الاثار ج9 ص328

رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در قنوت نماز خویش عده ای را لعنت نمود ؛ و گفت خدایا لحیان و رعل و ذکوان و عصیه را که بر خدا و رسولش سرکشی کرده اند لعنت بنما .

همین لعن رسول خدا (صلى الله علیه وآله) سبب شد که ایشان نابود شده و کسی از ایشان باقی نماند .

اجابت نفرین رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در حق معاویه :

بلاذری گفته است :

ودعاه یوما وهو یأکل فأبطأ فقال : لا أشبع الله بطنه . فکان یقول : لحقتنی دعوة رسول الله صلى الله علیه وسلم . وکان یأکل فی الیوم سبع أکلات وأکثر وأقل .

فتوح البلدان - البلاذری - ج 3 ص 582 ، تحقیق : نشر وإلحاق وفهرسة : الدکتور صلاح الدین المنجد، نشر : مکتبة النهضة المصریة – القاهرة.

پیامبر (صلى الله علیه وآله)‌ روزی معاویه را طلبیده ولی او تاخیر کرد ؛ حضرت فرمودند :« خدا شکم او را سیر نکند !» به همین سبب بود که می‌گفت : لعنت پیامبر به دنبال من آمده است !

و به همین سبب روزی هفت بار و یا بیشتر و یا کمتر غذا می‌خورد !

طبری نیز گفته است :

فقال النبی لا أشبع الله بطنه فبقى لا یشبع ویقول والله ما أنزل الطعام شبعا ولکن أعیا.

تاریخ الطبری  ج 8 ص 186 ،  تحقیق : مراجعة وتصحیح وضبط : نخبة من العلماء الأجلاء، نشر : مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت – لبنان .

رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمودند : خدا شکم او را سیر نکند ! به همین سبب بود که دیگر سیر نشد ؛ ومی‌گفت : قسم به خدا من از غذا خوردن به خاطر سیری دست نکشیدم ؛ بلکه به خاطر خستگی از خوردن چنین می‌کنم !

ذهبی نیز گفته است :

فقال فی الثالثة : " لا أشبع الله بطنه " قال : فما شبع بعدها .

سیر أعلام النبلاء ج 3 ص 123.

پیامبر (صلى الله علیه وآله) در سومین بار (که معاویه را خواندند ولی نیامد) فرمودند :«خدا شکم او را سیر نکند» ؛ و به همین سبب دیگر سیر نشد !

و نیز در جایی دیگر می‌گوید :

وقد کان معاویة معدودا من الأکلة .

سیر أعلام النبلاء ج 3 ص 124.

معاویه جزو کسانی شمرده شده است که بسیار پرخور بودند !

ابن کثیر نیز گفته است :

فقال فی الثانیة : لا أشبع الله بطنه ، قال : فما شبع بعدها  ، قلت : وقد کان معاویة رضی الله عنه لا یشبع بعدها ، ووافقته هذه الدعوة فی أیام إمارته ، فیقال : إنه کان یأکل فی الیوم سبع مرات طعاما بلحم ، وکان یقول : والله لا أشبع وإنما أعیى.

البدایة والنهایة ، ج 6 ص 189.

پیامبر (صلى الله علیه وآله) در دومین بار فرمودند : خدا شکم او را سیر نکند ! به همین سبب دیگر سیر نشد !

من نیز می‌گویم معاویه دیگر بعد از نفرین پیامبر سیر نشد و این نفرین حتی در زمان خلافت نیز همراه او بود ؛ به همین سبب گفته شده است که او روزی هفت بار غذای پخته شده از گوشت می‌خورد و می‌گفت : قسم به خدا سیر نشدم ؛ ولی خسته شدم !

ابن ابی شیبه نیز گفته است :

عظم بطن معاویة فتشوه ولم یستطع أن یخطب إلا قاعدا وهو أول من خطب قاعدا فی الإسلام .

ابن أبی شیبة ، المصنف،  ج 7 ص 247 ) وانظر الآحاد والمثانی ، ج 1 ص 380 وفتح الباری ، ج 2 ص 401 وسیر أعلام النبلاء : 13 / 458.

شکم معاویه آنقدر بزرگ شد که تغییر شکل داد و دیگر نمی‌توانست ایستاده سخنرانی کند! به همین سبب او اولین کسی بود که در اسلام نشسته سخنرانی کرد !

جالب اینجاست که در سیوطی در «الخصائص الکبری» و صالحی شامی در «سبل الهدی» ، می‌گویند روایت سیر نشدن معاویه در صحیح مسلم آمده است که دلالت بر تحریف شدن صحیح مسلم نیز دارد :

وأخرج مسلم والبیهقی واللفظ عن ابن عباس أن النبی صلى الله علیه وسلم قال ( ادع لی معاویة فقلت أنه یأکل فقال فی الثالثة لا أشبع الله بطنه فما شبع بطنه أبدا

الخصائص الکبرى  ج 2   ص 293 ، اسم المؤلف:  أبو الفضل جلال الدین عبد الرحمن أبی بکر السیوطی الوفاة: 911هـ  ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1405هـ - 1985م.

روى مسلم والبیهقی عن ابن عباس رضی الله عنهما قال رسول الله صلى الله علیه وسلم : ( ادع لی معاویة ) ، فقلت : انه یأکل ، فقال فی الثالثة : ( لا أشبع الله بطنه ) فما شبع بطنه أبدا

سبل الهدى والرشاد فی سیرة خیر العباد ج 10   ص 215 ، اسم المؤلف:  محمد بن یوسف الصالحی الشامی الوفاة: 942هـ ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1414هـ ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض

ج. صحابه از لعن رسول خدا (صلى الله علیه وآله) نفرین حقیقی فهمیده‌اند

صحابه از لعن رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در مورد افراد و قبایل خاص ، نفرین حقیقی فهمیده‌اند ، و نه جمله‌ای که به صورت غیر ارادی از دهان ایشان خارج شود ؛ روایاتی که در مورد جواز لعن کسی که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) او را لعن کرده است گذشت ، این مطلب را ثابت می کند :

قال خفاف بن إیماء رکع رسول الله  صلى الله علیه وسلم  ثم رفع رأسه فقال وعصیة عصت الله ورسوله اللهم العن بنی لحیان والعن رعلا وذکوان ثم وقع ساجدا قال خفاف فجعلت لعنة الکفرة من أجل ذلک

صحیح مسلم ج1 ص470 ش 679

خفاف بن ایماء (از صحابه) می گوید : رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به رکوع رفته و سپس سر خویش را بالا می آوردند و می‌فرمودند ... عصیة بر خدا و رسولش سر کشی کرد ؛ خدایا بنی لحیان و رعل و ذکوان را لعنت بنما ؛ و سپس به سجده می‌رفتند .

خفاف می گوید لعنت کفار به همین دلیل انجام می‌شود (که رسول خدا آنان را لعنت کرده‌اند)

فقال عبد الله وما لی لا ألعن من لعن رسول الله  صلى الله علیه وسلم  وهو فی کتاب الله فقالت المرأة لقد قرأت ما بین لوحی المصحف فما وجدته فقال لئن کنت قرأتیه لقد وجدتیه قال الله عز وجل   وما آتاکم الرسول فخذوه وما نهاکم عنه فانتهوا 

صحیح مسلم ج3 ص1678 ش 2125 کتاب اللباس والزینة باب تحریم فعل الواصلة والمستوصلة والواشمة والمستوشمة والنامصة والمتنمصة والمتفلجات والمغیرات خلق الله- صحیح البخاری ج4 ص1853 ش 4604 کتاب التفسیر باب وما آتاکم الرسول فخذوه و ج5 ص2218 ش 5595 و ص 2219 ش 5599 کتاب اللباس باب المتنمصات

عبدالله بن مسعود گفت : چرا کسی را که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) لعنت کرده است لعنت ننمایم ؟ و دستور به این کار در قرآن نیز آمده است .

زن سوال کرد در کجای قرآن چنین چیزی آمده است با اینکه من تمامی قرآن را خوانده‌ام اما این را (که هر که را که رسول خدا لعنت کرد لعنت کنید) در آن نیافته‌ام ؟

گفت : آن را خوانده‌ای و در کتاب خدا دیده‌ای ؛ خداوند فرموده است «هر چه رسول خدا (صلى الله علیه وآله) برای شما آورد آن را بگیرید و هرچه از آن نهی کرد پس از آن پرهیز کنید»

طبرانی این روایـت را به صورت کامل تر آورده و صراحتا می گوید :

ما لی لا ألعن من لعنه رسول الله صلى الله علیه وسلم وهو ملعون فی کتاب الله

الدعاء للطبرانی  ج 1   ص 587 ش 2144 و ص 588 ش 2147

چرا کسی را که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) لعنت کرده است لعنت نکنم با اینکه این شخص در قرآن مورد لعن قرار گرفته است !

د. اگر این سخنان بدون قصد نفرین بود پس چرا از روی خشم برای خدا صورت می گرفت ؟

این مطلب با پاسخ نووی به سوال دوم سازگاری ندارد ؛ زیرا در پاسخ به سوال دوم آمده است که این لعن و نفرین نه به صورت غیر ارادی و طبق عادت عرب ، و بلکه به صورت عمد و اختیار و از روی خشم در مورد احکام الهی صورت گرفته است .

یحتمل انه صلى الله علیه وسلم أراد أن دعاءه وسبه وجلده کان مما یخیر فیه بین أمرین احدهما هذا الذی فعله والثانی زجره بأمر آخر فحمله الغضب لله تعالى على أحد الامرین المتخیر فیهما وهوسبه أو لعنه وجلده ونحو ذلک ولیس ذلک خارجا عن حکم الشرع والله اعلم

شرح النووی على صحیح مسلم  ج 16   ص 152

که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) می خواستند بگویند که نفرین و دشنام و شلاق زدن ایشان از مواردی است که خداوند در آن ایشان را بین دو کار مخیر کرده است ؛ اما غضب برای خداوند ایشان را به انتخاب دشنام و لعن و شلاق وادار کرده است ؛ و این خشم ایشان خارج از حکم شرع نیست .

بنا بر این نمی‌توان ادعا کرد که این سخنان ، تنها از روی عادت و بدون قصد و توجه بوده است .

تحلیل بخش سوم کلام نووی :

این پاسخ « خشم رسول خدا در راه اجرای احکام الهی بوده است » نیز اهل سنت را مجبور به قبول این مطلب می‌کند که لعن از روی خشم به خاطر خداوند از سنت های رسول گرامی اسلام (صلى الله علیه وآله) بوده است ؛ بنا بر این ، این روایات مطلبی مخالف نظر اهل سنت را بیان می‌کند و اهل سنت نمی‌توانند به آن استدلال کنند .

نتیجه‌گیری از پاسخ‌ها: یا لعن از سنت‌های رسول خدا است و یا روایات اشتباه است!

اهل سنت یا باید دو نتیجه مترتب بر پاسخ اول را قبول نمایند و لعن را جزو سنت‌های متکرر در سیره رسول خدا بدانند ؛ و یا اینکه حکم به بطلان این روایات در صحیح مسلم بنمایند !!!

و در هر دو صورت باید معاویه و امثال وی را که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) لعنت فرموده‌اند مستحق لعن بدانند و نفرین رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در مورد وی را از فضائل وی حساب نکنند !

5- آیا اگرکسی مورد لعن قرارگیرد فرشتگان از او دفاع می کنند ؟

در روایات اهل سنت آمده است که یکی از صحابه در مقابل رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به ابوبکر دشنام می‌داد و رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در مقابل این دشنام سکوت کرده و حرکتی نمی‌کردند ؛ تا اینکه ابوبکر نیز به آن شخص دشنام داد ؛ در این هنگام رسول خدا برخواسته و رفتند و گفتند تا زمانی که ساکت بودی فرشته‌ای از تو دفاع می‌کرد ؛ اما وقتی تو نیز دشنام دادی شیطان آمد و من جایی که شیطان باشد ، نمی‌نشینم .

عن أبی هُرَیْرَةَ أَنَّ رَجُلاَ شَتَمَ أَبَا بَکْرٍ والنبی صلى الله علیه وسلم جَالِسٌ فَجَعَلَ النبی صلى الله علیه وسلم یَعْجَبُ وَیَتَبَسَّمُ فلما أَکْثَرَ رَدَّ علیه بَعْضَ قَوْلِهِ فَغَضِبَ النبی صلى الله علیه وسلم وَقَامَ فَلَحِقَهُ أبو بَکْرٍ فقال یا رَسُولَ اللَّهِ کان یشتمنی وَأَنْتَ جَالِسٌ فلما رَدَدْتُ علیه بَعْضَ قَوْلِهِ غَضِبْتَ وَقُمْتَ قال انه کان مَعَکَ مَلَکٌ یَرُدُّ عَنْکَ فلما رَدَدْتَ علیه بَعْضَ قَوْلِهِ وَقَعَ الشَّیْطَانُ فلم أَکُنْ لأَقْعُدَ مع الشَّیْطَانِ ...

هیثمی در مورد این روایت می گوید :

رواه أحمد والطبرانی فی الأوسط بنحوه ورجال أحمد رجال الصحیح

مجمع الزوائد  ج 8   ص 190

این روایت را احمد بن حنبل و طبرانی در المعجم الأوسط نقل کرده اند و راویان روایت احمد بن حنبل راویان صحیحین هستند .

نظر شما در مورد این روایت چیست ؟

پاسخ :

طبق این روایت اهل سنت باید در مقابل لعن خلفا سکوت کنند .

در مورد این روایت باید گفت که این روایت در نظر اهل سنت صحیح است و طبق مضمون آن ، نهی کردن کسی که خلفا و ابوبکر را لعن می‌کند صحیح نیست (چون رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در مقابل این لعن سکوت کرده بودند) و باید پاسخگویی به این لعن را به فرشتگان واگذار نمود ؛ زیرا اگر کسی در مقابل این لعن برخوردی نشان دهد ، شیطان حاضر شده و کار وی عملی شیطانی خواهد بود .

جدای از اینکه ثابت می کند حکم لعن ابوبکر ،  با آنچه اهل سنت مطرح می‌کنند (ارتداد و قتل و یا تعزیر) منافات دارد .

در متن روایت تناقض وجود دارد .

طبق آنچه در متن روایت آمده است ، رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرموده‌اند من در جایی که شیطان حاضر باشد ، نمی‌نشینم !

سوال اینجا است که آیا وقتی نفر اول به ابوبکر دشنام می‌داد ، شیطان حاضر بود یا خیر؟ اگر شیطان حاضر نبوده است ، پس دشنام به ابوبکر ، عملی شیطانی نیست ! و اگر شیطان حاضر بوده است ، چگونه رسول خدا (صلى الله علیه وآله) آنجا نشسته و حضور شیطان را تحمل کرده‌اند ؟

پاسخ به شبهه وهابیت درباره لعن برخی از خلفا همچون یزید 1


چرا شیعه دشمنان اسلام و مسلمین و پیامبر(صلى الله علیه وآله ( و اهل بیتش را لعن مى کند؟ آیا واژه لعن و به طور کلّى تبرّى، موجب خشونت گرایى و دشمن تراشى نیست؟ آیا موجب تفرقه بین مسلمانان و در نتیجه، تسلط کفّار نمى گردد؟ بهتر آن نیست شیوه اى دیگر پیش روى قرار دهیم، به جاى گلوله از گل سخن بگوییم و استراتژى «صلح و سکوت و سلام» را برگزینیم؟ اینها سؤال ها و اشکال هایى است که از طرف مخالفین مطرح مى شود، ونیز گاهى مشاهده مى شود که در بین جوان ها نیز این سؤال مطرح است که: چرا ما دشمنان گذشته خود را لعن مى کنیم و از آنان تبرّى مى جوییم؟ در این قسمت به این موضوع مهم مى پردازیم .
لعن در لغت
راغب اصفهانى مى گوید: «لعن به معناى طرد و دور کردن با غضب است. لعن اگر از جانب خدا باشد در آخرت به معناى عقوبت و در دنیا به معناى انقطاع از قبول رحمت و توفیق است. واگر از انسان باشد به معناى دعا و نفرین و در خواست بر ضرر غیر است».(۱)
طریحى مى گوید: «لعن به معناى طرد از رحمت است».(۲)
ابن اثیر مى گوید: «اصل لعن به معناى طرد و دور کردن از خداست. و از خلق به معناى سبّ و نفرین است(۳)
لعن در پرتو قرآن و روایات
خداوند متعال در قرآن کریم ۳۷ بار «لعن» را با انتساب به خودش و نیز یک بار با انتساب به مردم به کار برده است. و این حدّبه کار بردن این واژه فى حدّ ذاته دلیل بر مشروعیت لعن از حیث اصل اوّلى است. و در قرآن هیچ موردى وجود ندارد که ازلعن نهى شده باشد، در حالى که از سبّ نهى شده است; آن جا که مى فرماید " وَلاتَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دوُنِ اللهِ فَیَسُّبُوا اللهَ عَدْواً " (۴); «و شما مؤمنان به آنان که غیرخدا را مى خوانند دشنام مدهید تا مبادا آنان هم از روى دشمنى و جهالت خدا را دشمنام دهند».
هم چنین با مراجعه به سنت نبوى پى مى بریم که پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) تعبیر «لعن» و مشتقات آن را در موارد بسیارى، حتى در خصوص مسلمانان و برخى از صحابه به کار برده است; نهى هایى که با غضب شدید همراه بوده است; به جهت کارهاى زشتى که از آنها صادر شده بود. با مراجعه به موسوعه هایى که در مورد احادیث نبوى نوشته شده پى مى بریم که بیش از سیصد مورد پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر دیگران لعن کرده اند.(۵)
پیامبر(صلى الله علیه وآله): «خدا لعنت کند شراب، شرابخوار، ساقى، بایع و مشترى آن را)(۶) و نیز فرمود: «خدا لعنت کند رشوه دهنده و رشوه گیرنده را در قضاوت»(۷) و نیز فرمود: خدا لعنت کند ربا و گیرنده و دهنده و نویسنده و شاهد... آنرا(۸).
۱- مفردات راغب، ص۴۷۱، ۳.
۲- مجمع البحرین، ج۶، ص۳۰۹.
۳- النهایه، ج ۴ ص ۳۳۰.
۴- انعام (۶) آیه ۱۰۸.
۵- موسوعه اطراف الحدیث النبوى، ج۶، ص ۵۹۴ ـ ۶۰۶.
۶-سنن ابى داود ج ۳ ص ۳۲۴.
۷- مسند احمد ج ۲ ص ۳۸۷.
۸-. الجامع الصغیر ج ۲ ص ۴۰۶.
مصادیق لعن در قرآن کریم
با مراجعه به قرآن کریم پى مى بریم که خداوند متعال لعن را در چهار مورد به کار برده است:
۱ ـ در مورد ابلیس; آن جا که مى فرماید: " وَإنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتى إِلى یَوْمِ الدِّینِ " (۱); «وهمانا لعنت من برتوست تا روز جزا».
۲ ـ در مورد عموم کافرین; آن جا که مى فرماید: " إنَّ اللهَ لَعَنَ الْکافِرینَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعیراً " ;(۲) «همانا خداوند لعنت کرده کافران را و براى آنان جهنم را آماده نموده است».
۳ ـ در مورد اهل کتاب به طور عموم و یهود به طور خصوص; آن جا که مى فرماید: " لُعِنَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ بَنى إِسْرائِیلَ عَلى لِسانِ داوُدَ وَعیسَى بْنِ مَرْیَمَ " ،(۳) «لعنت شدند کسانى که از بنى اسرائیل کافر شدند، به زبان داود و عیسى بن مریم».
۴ ـ مواردى که لعنت بر عنوان عامّى وارد شده، که قابل انطباق با مسلمین است; مثال:
الف) عنوان ظالمین: " ألا لَعْنَهُ اللهِ عَلَى الظّالِمینَ " ;(۴) «آگاه باش لعنت خدا بر ظالمان است».
ب) عنوان کاذبین: " وَالْخامِسَهُ أنَّ لَعْنَهَ اللهِ عَلَیهِ إنْ کانَ مِنَ الْکاذِبینَ " ،(۵) «و بار پنجم قسم یاد کند که لعنت خدا بر او باد اگر از دروغ گویان باشد».
ج)عنوان ایذاى رسول صلى الله علیه وآله:  وَالَّذینَ یُؤْذوُنَ اللهَ وَرسُولَهُ لَعَنَهُمَ اللهُ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَهِ ;(۶) وکسانى که خدا و رسول را اذیت مى کنند خداوند آنان را در دنیا و آخرت مشمول لعنت خود قرار داده است.
د) عنوان رمى محصنات به زنا: " إِنَّ الَّذینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِى الدُّنْیا وَالآخِرَهِ " ((۷) «کسانى که به زنان با ایمان و پاک دامن بى خبر از کار بد تهمت بستند محققاً در دنیا و آخرت ملعون شدند».
هـ ) عنوان قتل مؤمن: " وَمَنْ یَقْتُلْ مُؤمِناً مُتَعَمِّداً فَجززاءُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها وَغَضَبَ اللهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذابَاً عَظیماً " (۸); «وهرکس مؤمنى را به عمد بکشد مجازاتش آتش جهنم است که در آن جاوید معذب خواهد بود. خدا بر او خشم و لعنت کند، و عذابى بسیار شدید برایش مهّیا سازد».
و) عنوان نفاق: " وَعَدَ اللهُ الْمُنافِقینَ وَالْمُنافِقاتِ وَالْکُفّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فِیها هِىَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللهُ وَلَهُمْ عَذابٌ مُقیمٌ " (۹)«خدا مرد و زن از منافقان و کافران را وعده آتش دوزخ و خلود در آن داده، همان دوزخ براى کیفر آنان کافى است، و خدا آنان را لعن کرده و براى آنان عذاب ابدى است».
ز) عنوان فساد و قطع رحم: " فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الاَْرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَکُمْ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمْ اللهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ (۱۰) «شما منافقان اگر از فرمان خدا و طاعت روى برگردانید یا در زمین فساد و قطع رحم کنید باز هم امید دارید؟ اینان همین منافقانند که خدا آنان را لعن کرده و گوش و چشمشان را کور گردانید.
۱- ص(۳۸) آیه۷۸                                    
۲- احزاب (۳۳) آیه ۶۴.
۳-  مائده (۵) آیه ۷۸.
۴-  هود (۱۱) آیه ۱۸.
۵-  نور (۲۴) آیه ۷. 
حکمت لعن و تبرّى
در روایات اسلامى به حبّ و بغض توجّه خاص شده است; چه در سطح کلىّ، آن جا که مى فرماید: «هل الإیمان إلاّ الحبّ و البغض(۱); آیا دین غیر از حبّ و بغض است»، و چه در مورد و مصداق خاص، همانند آن که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به علىّ(علیه السلام) مى فرماید: «یا علىّ حبّک ایمان و بغضک نفاق(۲) اى على! حب تو ایمان و بغض تو نفاق است.
به چه دلیل این همه به حبّ و بغض تأکید مى شود؟ این سؤال را با بیان چند نکته توضیح خواهیم داد:
۱ ـ مى دانیم که حبّ و بغض دو نیروى بسیار عظیم است که اگر در حدّ کمال در وجود انسان یافت شود، اثر بسیار عظیمى خواهد داشت; مثلا کسى که محبّت شخصى را به جهت آن که مظهر همه خوبى هاست در دل داشته باشد، این در حقیقت بیانگر عشق و محبّت او بخوبى هاست و این عشق و محبّت نیروى بسیار عظیمى است که مى تواند تمام قوا را در اختیار گرفته و به سوى محبوب اصلى ـ که همان خداوند متعال است ـ سوق دهد. و این همان کمال و سعادت مطلوب انسان است.
۲ ـ از طرفى دیگر، بغض نیز در صورتى که در دل انسان نسبت به یک نفر که کاملا شقى به وجود آید، در حقیقت در وجود انسان تمام نفرت ها جمع مى شود تا از آن شخص بیزار شود، و این در حقیقت بیزارى از بدى هاست و از هر چه که انسان را از خدا دور مى کند.
۳ ـ اسلام بر خلاف برخى ادیان، مانند سکه دو رویى است که به لحاظ ضرورت اجتماعى به هر دو امر مهمّ (تولّى و تبرّى) سفارش کرده است. انسان نمى تواند خوب و بد و یا مظهر خوبى ها و بدى ها، را با هم دوست داشته باشد، زیرا دو امرِ متضادند.
۴ ـ روان شناسان نیز بر این امر مهم تأکید دارند که بهترین راه (عمومى و خصوصى) براى تشوق مردم به حقّ و حقیقت و دورى از فساد و بدى ها ارائه الگوهایى کامل از هر دو طرف است، که از حیث ادبى و هنرى و روانى اثر بسیارى در جامعه مى تواند داشته باشد.
۵ ـ حبّ و بغض تنها در قلب نمى ماند، بلکه ظهور و بروز دارد و مادامى که با منع شرعى و عقلى مزاحمت نکند اشکالى ندارد، بلکه رجحان هم دارد. این مطلب از حیث روانى نیز قابل تأمل است، زیرا ابراز و اظهار یک مطلب سبب تلقین در نفس انسان و ملکه شدن آن مى شود. از همین رو ابراز تبرّى و تولّى در ساختن شالوده روحى انسان بسیار مؤثر است.
۶ ـ تبرّى و تولّى و لعن کردن در حقیقت شعار دادن و اعلان خطر و بشارت است; اعلان خطر است به مردم که اى مردم! مواظب باشید دشمنانى در کمین بوده و هستند تا دین شما را ضایع کرده و شما را از مسیر مستقیم منحرف سازند، از آنان پیروى نکنید. اعلان بشارت است به مردم در این که: ما الگوهایى بسیار کامل و خوب داریم که اگر دنبال آنها رفته و از آنان پیروى کنید، قطعاً به حقّ و حقیقت و لقاى الهى خواهید رسید و این در حقیقت از مصادیق امر به معروف و نهى از منکر اجتماعى است
۷ ـ اصحاب پیامبر(صلى الله علیه وآله) از جهاتى مورد توجه خاص مسلمانان اند، زیرا آنان کسانى اند که آن حضرت را درک کرده و از او سخن شنیده و سیره عملى اش را مشاهده نموده اند. از طرفى، به جهت فداکارى هایى که برخى از آنان در راه حفظ و گسترش اسلام داشته اند قابل تقدیرند; از همین رو مسلمانان توجه خاص به آنان دارند. از سوى دیگر، کسانى که سدّ راه پیشرفت واقعى اسلام بودند و باعث انحراف در جامعه اسلامى مى شدند، بزرگ ترین ضربه را به اسلام و مسلمانان زده اند، به همین علت است که الگوهاى خوب و بد از میان صحابه انتخاب مى شود.
۱- کافى، ج۲، ص۱۲۵، ح۵; بحار الانوار، ج۶۶، ص۲۴۱، ح۱۶.
۲-معانى الأخبار، ص۲۰۶; بحار الانوار ج۳۰، ص۴۲، ح۱۳.
با این وصف، به این نتیجه مى رسیم که مسئله تولّى و تبرّى و لعن از ضروریات اجتماعى و از راه هاى سوق دادن مردم به حقّ و حقیقت و دورى از فساد و تباهى است. آرى، آنچه در باب لعن از آن نهى شده این است که لعن ذکر دائمى انسان باشد، همان گونه که در روایات به صیغه مبالغه از آن نهى شده است. در مصادر حدیثى عامه از پیامبر(صلى الله علیه وآله) وارد است که مؤمن، لعّان ـ یعنى بسیار لعن کند ـ نیست.(۱) ولى مرحوم فیض کاشانى آن را به لحاظ کمّى وعددى گرفته و حدیث را این گونه معنا کرده است: «مؤمن نباید همه را لعنت کند، ولى از لعن مستحقان جلوگیرى نکرده است، وگرنه مى فرمود: «لاتکونوا لاعنین» زیرا بین این دو تعبیر فرقى است که صاحبان ادب مى فهمند.(۲)
چگونه ممکن است کسى تبرّى را از مستحقّ آن مضایقه کند، در حالى که خداوند متعال مى فرماید: " قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْکُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَبَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ الْعَدَاوَهُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَداً " (۳); «براى شما مؤمنان بسیار پسندیده و نیکوست که به ابراهیم و اصحابش اقتدا کنید که آنان به قوم خود گفتند: ما از شما و بت هاى شما که به جاى خدا مى پرستید به کلّى بیزاریم. ما مخالف و منکر شماییم و همیشه میان ما و شما کینه و دشمنى خواهد بود».
محلّ نزاع
حقیقت این است که بین هیچ مذهبى از مذاهب اسلامى در اصل مسئله لعن اختلاف چندانى نیست و فقط برخى از افراد ساده لوح و خشک در اصل مسئله احتیاط مىورزند، ولى اکثر قریب به اتفاق، اصل جواز لعن را قبول دارند، واگر اختلافى هست در متعلق و محلّ لعن است.
همان گونه که گفته شد، شیعه امامیه لعن را بر برخى از صحابه به کار مى برد که منشأ فساد در جامعه عصر خود و بعد از آن تا روز قیامت شده اند، و از آن جا که صحابه، مورد توجه خاص و براى عموم مردم محک دین اند، شیعه امامیه ضرور مى داند که با اعلام برائت از آنان مردم را از این خطر بزرگ آگاه سازد، که این فرد یا دسته خطر سازند، تا مردم از او و دسته و طرفدارانش دورى گزینند و در راه و عقیده اش قرار نگیرند و این در حقیقت از مصادیق امر به معروف و نهى از منکر است.
ولى اهل سنت مى گویند: کارى به صحابه نداشته باشید، همه را تقدیس کنید، ولو احیاناً کار زشتى انجام داده اند، چون اینها واسطه فیض تشریع از طریق پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر ما مى باشند. ولى شیعه امامیه به این نکته نیز توجه دارد که با وجود امامان معصوم و رهبران الهى ـ که مورد توجه خاص خدا و رسول بوده اند ـ قدح و تضعیف و تبرى از برخى صحابه مشکلى ایجاد نمى شود. ما ـ همانند برخى از منصفان اهل سنت ـ عدالت کلّ صحابه را قبول نداریم، به نصّ آیات و روایات صحیح اسلامى از طریق فریقین، برخى از صحابه کارهاى بسیار زشتى انجام دادند که بعضى از آنها جنبه شخصى نداشته، بلکه سبب انحراف عظیم در جامعه اسلامى شده است از همین رو لعن آنان هیچ مشکلى را به وجود نخواهد آورد. این موضوع در بحث «عدالت صحابه» به طور مفصل بیان شده است.
۱۱ . کنز العمال، ج۱، ص۱۴۶، ح۷۲۰.
۲ . المحجّه البیضاء، ج۵، ص۲۲۲.
۳۱ . ممتحنه (۶۰) آیه ۴.    
تصریح قرآن و سنت به لعن برخى از صحابه
قبلا اشاره شد که قرآن کریم لعن را در چهار محور به کار برده است که قسمت چهارم از آن مورد نظر ماست، که با اطلاق لعن بر مورد عام شامل برخى از صحابه نیز شده است، و حتى در برخى از موارد شخص صحابى لعن شده است; از آن جمله این آیه شریفه است: " وَإِذْ قُلْنَا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْنَاکَ إِلاَّ فِتْنَهً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَهَ الْمَلْعُونَهَ فِی الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیَاناً کَبِیراً " (۱); «اى رسول ما به یاد آور وقتى را که به تو گفتیم خدا البته به همه افعال و افکار مردم محیط است و ما رؤیائى که به تو ارائه دادیم جز براى آزمایش و امتحان مردم نبود، و درختى که به لعن در قرآن یاد شده و ما به ذکر این آیات عظیم آنان را مى ترسانیم و لکن بر آنان طغیان و کفر و افکار شدید چیزى نیفزاید».
مفسران در ذیل این آیه مى گویند: مراد از شجره ملعونه در قرآن، شجره و اصل و نسب حکم بن ابى العاص است و مقصود از خواب و رؤیا، رؤیایى است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در خواب دیدند که فرزندان مروان بن حکم یکى پس از دیگرى بر منبرش مى نشینند».(۲)
هم چنین پیامبر (صلى الله علیه وآله) در موارد زیادى برخى از صحابه را لعن کرده که از مشهورترین آنها حکم بن ابى العاص، و هر کس در صلب او است. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «واى بر امّت من از آنچه در صلب اوست».(۳)
نصر بن مزاحم منقرى به سند خود از براء بن عازب نقل مى کند: روزى ابوسفیان با فرزندش بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) وارد شد، حضرت فرمود: «بارخدایا! لعنت فرست بر تابع و متبوع(۴) یعنى بر معاویه و ابوسفیان.
لعن نوع و شخص
ابو حامد غزالى در مورد لعن قاعده اى را ابداع کرده که با روایات ذکر شده منافات دارد، و آن این که لعن بر دو نوع است: قسمى از آن جایز است و آن لعن بر عنوان کلّى است با اوصاف خاص، مثل: «لعنه الله على الکافرین و المبتدعین و الظالمین وآکلى الربا و...» وقسمى دیگر لعن شخص خاص و معین است که خطر آن بزرگ است، مثل این که بگوید: زید، خدا لعنتش کند و... و اگر بر فرض خواستید شخص معینى را که کفر یا فسقش ثابت شده لعن کنید، او را با تعلیق لعن کنید، به این معنا که اگر توبه نکرده است، خدا لعنتش کند(۵)
ابن تیمیه نیز شبیه همین تفصیل را در کتاب الفتاوى الکبرى نقل کرده است(۶)
در این جا ذکر چند نکته در جواب این دو لازم است:
۱ ـ همان طور که اشاره شد، افراد و اشخاصند که الگو قرار مى گیرند، نه انواع; از همین رو در اظهار ولایت و برائت نیز باید افراد مورد نظر باشند.
۲ ـ در روایاتى که به آن اشاره شد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) افراد خاص را مورد لعنت قرار داده اند. در روایت است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) تایک ماه کامل قاتلان اصحاب بئر معونه را در نمازهایش لعنت مى کرد. و اگر در موردى پیامبر(صلى الله علیه وآله) از لعن نهى کرده است باید آن را توجیه نمود، مانند حدیثى که بخارى آن را روایت کرده که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در موارد متعددى به شارب خمر حدّ جارى ساخت، ولى از لعن کردن او نهى فرمود(۷) ممکن است نهى پیامبر به جهت علم حضرت به حسن عاقبت او باشد. خصوصاً آنکه پیامبر بنابر نقل روایات دیگر شرابخوار را لعن کرده است(۸)
۳ ـ مورد بحث ما در مواردى است که اشخاص فاسق بر فسق و گمراهى و ضلالت باقى بوده و با آن از دنیا رفته اند. ما این گونه افراد را لعن مى کنیم; کسانى که با انحرافاتشان مسیر جامعه اسلامى را به گمراهى کشاندند، که آثارش تا کنون وجود داشته و بر جاى مانده است.
۴ ـ بدى ها را مى توان بر دو نوع تقسیم نمود: یکى آن که جنبه شخصى دارد، مثل شرب خمر و غیره، و دیگرى جنبه عمومى دارد که باعث انحراف جامعه و الگو قرار دادن آن است، مثل بدعت گذارى در دین، یا این که عملى زشت از شخصى صادر شود که براى مردم الگوست، زیرا سبب تشویق این عمل زشت مى شود. اگر لعن شخص جایز است در قسم دوم است نه اول، زیرا نوع اوّل در حقیقت غیبت است، که اسلام از آن نهى اکید کرده است. از همین رو در روایات اسلامى آمده است: اگر عالِم فاسد شود، عالَم فاسد مى گردد.لذا مى بینیم که قرآن به صراحت شخص معین را مورد لعن قرار داده و مى فرماید: " وَالْخَامِسَهُ أَنَّ لَعْنَهَ اللهِ عَلَیْهِ إِنْ کَانَ مِنْ الْکَاذِبِینَ (۹); «و بار پنجم قسم یاد کند که لعن خدا بر او باد اگر از دورغ گویان باشد». هم چنین مشاهده مى کنیم که پیامبر(صلى الله علیه وآله)اشخاص را به طور معیّن و مشخّص لعن و نفرین مى کند، مانند: ابوسفیان، معاویه و...
در تاریخ نیز آمده است که عمر بن خطاب، خالد بن ولید را به جهت کشتن مالک ابن نویره مورد لعنت قرار داد(۱۰)
امام على(علیه السلام) عبد الله بن زبیر را در روز قتل عثمان لعن و نفرین کرد(۱۱) هم چنین، عبد الله بن عمر فرزندش را سه بار لعن و نفرین کرده است(۱۲).
غزالى مى گوید: سه صفت است که مقتضى لعن است: کفر، بدعت و فسق.(۱۳)
۱- اسراء (۱۷) آیه ۶۰
۲- تفسیر فخررازى، ج۲۰، ص۲۳۷; تفسیر قرطبى، ج۱۰، ص۲۸۱، تفسیر روح المعانى، ج۱۵، ص۱۰۵.
۳- مستدرک حاکم، ج۴، ص۴۸۱; صواعق المحرقه، ص۱۷۹ ودر المنثور، ج۴، ص۱۹۱.
۴-  وقعه صفین، ص۲۱۷.
۵- حیاء علوم الدین، ج۳، ص۱۳۳ ـ ۱۳۵.
۶-  الفتاوى الکبرى، ج۴، ص۲۲۰.
۷-  صحیح بخارى، ج۸، ص۱۴.
۸- جامع الصغیر ج۲ ص۴۰۶.
۹- نور(۲۴) آیه ۷.
۱۰- تاریخ طبرى، ج۲، ص۲۴۱; کامل بن اثیر، ج۳، ص۳۵۸ وشرح ابن ابى الحدید، ج۱; ص۱۷۹.
۱۱- مروج الذهب، ج۲، ص۵۴.
۱۲- جامع بیان العلم و فضله، ج۱۶، ص۴۱۴، ح۴۵۱۷۴.
۱۳- احیاء علوم الدین ج ۳ ص ۱۰۶.
لعن نه سبّ
آنچه را که مورد بحث قرار داده و جواز و رجحانش را ثابت کردیم، لعن و نفرین بود نه سبّ، زیرا بین این دو واژه فرق است. سبّ در لغت به معناى شتم و دشنام آمده است.(۱) طریحى مى گوید: شتم آن است که توصیف کنى چیزى را به صفتى که در آن نقص است.(۲)
اسلام نه تنها اجازه لعن و نفرین را داده است، بلکه آن را امر راجح مى داند ولى از سبّ و شتم نهى کرده است; خداوند متعال مى فرماید: " وَلاَ تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ فَیَسُبُّوا اللهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْم... " (۳); «و شما مؤمنان بر آنان که غیر خدا را مى خوانند دشنام مدهید تا مبادا آنها هم از روى دشمنى و جهالت خدا را دشنام دهند». ممکن است نهى از سبّ را به صورت مواجهه با کفار و بت پرستان حمل نماییم، اما در صورتى که مخفیانه یا نزد مسلمانان باشد اشکالى ندارد; زیرا در این صورت سبّ باعث نمى شود که آنان نیز، سبّ را در مورد خداوند متعال به کار برند.
هنگامى که امیر المؤمنین (علیه السلام) شنید که عمرو بن حمق و حجر بن عدى اهل شام را در جنگ صفین سبّ مى کنند، آنان را از این عمل باز داشت و فرمود: «من بر شما کراهت دارم که بسیار سبّ کننده باشید، ولى اگر اعمال آنان را توصیف کرده و احوال آنها را به مردم گوشزد کنید بهتر است...»(۴) 
۱ . النهایه، ج۴، ص۳۳۰، صحاح اللغه، ج۱، ص۱۴۴; لسان العرب، ج۱، ص۴۵۵ و مجمع البحرین، ج۲، ص۸۰.
۲ . مجمع البحرین، ج۶، ص۹۸.
۳ . انعام (۶) آیه ۱۰۸.
۴ . نهج البلاغه، ج۲، ص۲۱۱، کلام ۲۰۱; الاخبار الطوال، ص۱۶۵ و تذکره الخواص، ص۱۵۴.

اعزام مبلغ جهت مساجد و هیات مذهبی در تهران

قابل توجه مومنین تهران

در صورتی که بهره برپا داشتن بیرق هیت های حسینی و مساجد  به سخنران و روضه خوان نیاز دارید

عده ای از خطیبان و وعاظ محترم قربة الی الله آماده نوکری به سالار شهیدان اباعبدالله الحسین میباشند

برای هماهنگی  با شماره 09329112914 تماس بگیرید

اجرکم الی الله